داریوش بزرگ:
خداوند این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ محفوظ دارد
پارسها /قسمت سوم
داریوش به سال ۵۲۲ ق.م بر اریکه شاهنشاهی هخامنشی تکیه زد، او برخلاف گئومات پس از به دست گرفتن قدرت در بخشهایی از قلمرو خویش با مقاومت شدید روبرو شد. آغاز فرمانروایی او صرف فرونشاندن شورشهای زیادی شد که بعضی از آنها فوقالعاده مهم بود. این شورشها از سوی فرمانرواییهایی چون ماد، عیلام و ممالک متصرفی بیگانه چون بابل، مصر، لیدی که تحت تسلط پارسها قرار گرفته بودند، رخ داده بودند. از میان شورشها، سرکوب ارمنستان و پارت نیز به کوششی پیگیر و سخت نیاز داشت که انجام گرفت.
داریوش طی دو سال و نیز نوزده جنگ پی درپی و کوشش خستگیناپذیر، سرانجام بار دیگر آرامش و وحدت را به مملکت بازگردانید، یاغیان و متجاوزان را بر سر جای خود نشانید و 9 فرمانروای خاطی را مجازات کرد و همان وقت تصمیم گرفت مردم سراسر امپراتوری و جهان پس از خود را در جریان وقایع قرار دهد.
شاه برای ثبت بیانیه ماندگار خود بیستون را برگزید که شاهراه امپراتوری بود و پارس و ماد و دیگر سرزمینهای شرقی و مرکزی را به بینالنهرین و سواحل مدیترانه تا مصر و یونان متصل میساخت. سنگ نگارهی داریوش و 9 تن از اسیرانی که در سطحی عمودی به بلندی سه متر در پهنای پنج و نیم متر قرار گرفته است، شاه را در حالی نشان میدهد که لباس پارسی بر تن دارد و تاجی کنگرهدار بر سر نهاده است. هر یک از اسیران با لباس بومی خود مشخصند و نام آنان نیز زیر تصویرشان ثبت شده است. دو تن از همراهان ثابت قدم داریوش که در همه نبردها او را یاری دادهاند، یکی گئو برو وه یا گبریاس که پدر زن او نیز هست و داریوش سه فرزند پسر از این زن داشته، اینک به صورت نیزهدار است و دیگری ویندفرن که مقام کمانداری شاه را برعهده دارد، به همان سان در پشت سر او ایستادهاند. داریوش کمانی در دست چپ دارد و پای چپ خود را بر سینه گئومات نهاده است. هشت اسیر دیگر پشت سر گئومات جا گرفتهاند. گردنها و دستهایشان را با طناب از پشت سر بستهاند و بالای سر اسیران روبروی شاه تصویر فروهر نقش بسته است که به فرمان اهورمزدا، حلقه سلطنت را به داریوش میبخشد. شاه دست راست خود را به نشانهی نیایش اهورامزدا بلند کرده است. در بالای سر او نبشتهای کوتاه آمده است:
«منم داریوش شاه، پسر ویشتاسب، از دودمان هخامنشی، شاه شاهان. من اکنون در پارس شاهم. داریوش شاه میگوید پدرم شاه ویشتاسب است. پدر ویشتاسب آرشام است. پدر آرشام آریامنه بود، پدر آریامنه چیش پش بود. پدر چیش پش هخامنش بود. داریوش شاه گوید، از این روی ما خود را هخامنشی مینامیم. ما از دیرباز نژاده بودهایم. از دیرباز خاندان ما شاهی بود. داریوش شاه گوید هشت تن از خاندان ما پیش از این شاه بودند، من نهمین شاهم. ما از دو تیره شاه بودیم»
به هر روی طبق این کتیبه شگفتانگیز داریوش با خطاکاران و عصیانگران با خشونت بسیار رفتار کرد، تا یک بار برای همیشه آتش فتنه را فرو نشاند تا زهر چشمی از همه یاغیان گرفته باشد. او خود همه ماجراها را با جزئیات و نیز با لحنی قاطع، جدی و خشک، در کتیبه بیستون بازگو کرده است…
حوادث روزگار اواخر عمر کمبوجیه و شتاب او در بازگشت به ایران، موجب شده بود که به مصر توجه دقیقی نشود. به خصوص که والی ایرانی برای جلوگیری از طغیانها دست به اقدامات خشونتآمیزی زده بود که سران مصر را ناخشنود ساخته بود، داریوش در سال ۵۱۷ ه.ق در راس سپاهیان زبدهای عازم مصر شد. والی نابخرد را از کار برکنار کرد و به صورت جدی، به دلجویی از مصریان پرداخت. عطایای زیادی تقدیم پرستشگاههای خدایان مصری نمود و برای جبران گذشته، شاه خود در مراسم عزاداری گاو مقدس، آپیس، شرکت جست و سوگواری کرد، همزمان دستور داد که مبلغ عظیم یکصد تالان به کسی داده شود که گاو مقدس جدیدی را مطابق علائم و نشانههای مصریان پیدا کند. ارباب انواع دیگری را که مورد احترام مردم بود، به کمال تعظیم نگریست و با حضور در معابد مختلف مصریان کوشید تا احترام بسیاری به عقاید و مقدسات عموم نشان دهد به دستور وی معبد بزرگی در شهر آمون ساختند و کاهن برجسته سائیس را نوازش فراوان کرد و او را به مرمت خرابیها گماشت.
اصلاحات داریوش در مصر با اعتنا به اهمیت اقتصادی سرزمین فراعنه تا آنجا پیش رفت که فرمان داد تا دگر باره ترعهای را که در پادشاهی میانه، از فاکوسا بر شاخه پلوسی نیل کنده شده بود و دریای سرخ را به یکی از شعب رود نیل متصل میکرد و اینک با گذشت زمان از میان رفته بود، حفر کنند و ارتباط تجاری بین کشورهای مدیترانهای و سرزمینهای ثروتمندی چون هند را از نو برقرار سازند.
داریوش پس از بازگشت از مصر و احساس امنیت در عرصههای وسیع امپراتوری، درصدد توسعه فضای حیاتی ایران در جنوب شرقی فلات برآمد. انگیزه داریوش از چنین لشکرکشی مشخص نیست، اما نلدکه، میل داریوش به جهانگیری را دلیل اصلی میداند. حاصل کار، انضمام دو ایالت بزرگ پنجاب و سند به ایران است.
مشهور است که از هند ثروتمند، طلای فراوانی به ایران وارد میشد. این سفر جنگی آنقدر در دنیایی کهن اهمیت داشت که یکی از دو مبدا تاریخ در هند گردید؛ نخست موعظه بودا که بانی مذهبی به همین نام است و دیگر عزیمت داریوش به آن خطه. هم در این سفر است که داریوش برای کسب آگاهی بیشتر درباره شبه قاره و سرزمینهای واقع در کرانههای اقیانوس هند، اسکیلاس دریاسالار یونانی را به همراه گروهی از ایرانیان دریانورد، به دریاهای جنوب که نام پارس بر خود داشتند (خلیجفارس و دریای عمان فعلی) فرستاد تا در باب کرانهها، تحقیق کنند. یونانی مزبور، بعدها کتابی نوشت که حاصل تجارب عملی و شناختهای گرانبهای او بود و نه تنها مورد استفاده داریوش و اخلاف او قرار گرفت که تا زمان اسکندر نیز سزاوار اعتنا بود.
پس از برقراری نظم و آرامش در سراسر امپراتوری، داریوش دریافت که اداره چنین قلمرو گسترده و بزرگی نیاز به نظام اداری نوین، منسجم و منظم دارد، از این رو به وضع قوانین جدید، ابداعات و اصلاحات همه جانبه پرداخت. قبل از هر کار، میبایست اداره چنین فرمانروایی در مرکزی در خور شأن آن انجام گیرد؛ بنابراین، با حفظ پایتختهای گذشته، شوش را نیز که قدمتی چند هزار ساله داشت به پایتختی برگزید، این شهر از مراکز مهم فرهنگی و اقتصادی درگذشته و حال بود و مهمتر از همه داعیهدار حکومت. او کاخ دیگری در پارس، در شهر پارسه (تخت جمشید بعدی) بنا کرد که نه تنها در جهان آن روز نمایانگر شکوه، جلال، عظمت و فرهنگ و تمدن هخامنشی شد، بلکه امروزه نیز از شگفتیهای عهد باستان به شمار میرود.
داریوش گذشته از ایجاد ابنیه و مجموعه کاخها در پایتختها دست به گسترش تنظیم سازمان اداری زد که مستلزم گردآوری قوانین و سنتهای گذشته و همچنین ابداع و ایجاد قوانین جدید بود تا جوابگوی مقتضیات زمان و مکان باشد.
او خود را نماینده اهورامزدا و برگزیده وی در زمین میدانست و اساس کار خود را بر سه اصل قانونمندی، عدالت و امنیت قرار داد و برای اجرای آنها یک سازمان اداری متمرکز ایجاد کرد.
اصلاحات داریوش بدین قرارند:
۱)فرستادن نمایندگانی از مرکز به ساتراپ
(اگرچه ساتراپها (شهربانان) در حوزه فرمانروایی خویش مقام اول را داشتند، اما نمایندگانی از مرکز به هر ساتراپ فرستاده میشد) تا به مردم تعدی نشود و کسی داعیه استقلال یا تجاوز به قانون را در سر نپروراند.
۲)بنای یک شبکه اطلاعاتی که چشم و گوش شاه نامیده میشدند، به منظور جلوگیری از سوءاستفاده مالیاتی ساتراپها؛ این شبکه منظم اطلاعاتی، برای نظارت بر کارها و گزارشهای ناشایست به مرکز تلاش داشتند.
۳)قلمرو وسیع امپراتوری نیاز به یک شبکه گسترده و صحیح جادههای ارتباطی داشت تا چاپارهای سیاسی و چشم و گوشهای شاه لشکر و کاروانهای تجاری بتوانند به سهولت رفت و آمد داشته باشند، بدین منظور داریوش به حفظ، امنیت، مرمت، توسعه و ایجاد راههای جدید اقدام نمود. او در بین راهها چاپارخانهها، آب انبار و کاروانسراها ساخت. جادهای از شوش به سارد احداث نمود که به جاده شاهی مشهور گردید، طول این راه را ۲۴۰۰ کیلومتر معین کردهاند که تقریبا چهارصد فرسخ است.
۴)ضرب سکه دریک از جنس طلا برای استفاده در امور تشریفات معاملات کلان و ضرب سکههای نقره و نظام اوزان و مقادیر را مشخص و مالیاتها را منظم نمود.
۵)تربیت دبیرانی برای نظام دادن به سازمان اداری کشور، که اغلب آنها از آرامیها بودند، چون زبان آرامی زبان مهم و فراگیری در شرق دریای مدیترانه بود و زبان دیوانی و اداری محسوب میشد.
۶)برای اینکه قوای نظامی به قدر کفایت و با سرعت به جاهای لازم برسد، داریوش لشکری ترتیب داده بود که یونانیها جاویدانش نامیدهاند، زیرا هیچگاه از عده آن نمیکاست و فورا جاهای خالی پر میشد.
در ادامه، در حدود سال ۵۱۵ ق.م فرماندهان ارتش داریوش مگابیز و سپس اتان (اوتانا) بر فریگیا استیلا یافته و پادشاه مقدونیه آمنیت را مطیع خود ساختند و به این ترتیب نفوذ ایرانیان در اروپا آغاز شد. ایرانیها با لشکرکشی خود از سکاییه اروپایی دچار اشتباه شدند. در آغاز قرن پنجم قبل از ق.م در شهرهای یونانی آسیای صغیر شورش بزرگی برپا شد که از طرف شهرهای یونانی در قسمت اروپایی دریای اژه حمایت میشد. آنها میدانستند که دشمن سرسخت و خطرناکشان، ایرانیها به زودی یونان را نیز مورد تهدید قرار خواهند داد. شورش شهرهای آسیای صغیر در حدود سال ۴۹۴ ق.م سرکوب شد و بعد از این قضیه داریوش برای لشکرکشی علیه یونان آماده شد.
اولین لشکرکشی ایرانیان علیه یونان جنبه مقدماتی و دیدهبانی داشت. فرمانده قشون داریوش، ماردونی، پسر گبری، از بوسفور گذشت و مدتی بدون کسب موفقیت با فریگیا و مقدونیه، که ظاهراً در همین زمان دوباره استقلال خود را به دست آورده بودند، به نبرد پرداخت.
داریوش فکر کرد که لشکرکشی به آتن از سمت شمال فوقالعاده طولانی و مشکل است بنابراین تصمیم گرفت قشون خود را با کشتی از طریق دریای اژه به یونان برساند، به این نحو که لشکریان وی مستقیما در قلب آتیک، در آتن پیاده شوند.
به هر روی در سپتامبر ۴۹۰ ق.م ، قشون ایران با کشتی از آسیای صغیر گذشتند و در آتیک در دشت ماراتن پیاده شدند و در همین نقطه یونانیان، که در وضع ناهنجاری قرار گرفته بودند، دست به نبرد عظیمی زدند و ایرانیان را شکست دادند به طوری که ایرانیان مجبور شدند سوار بر کشتی شده و یونان را ترک گویند. بدین ترتیب اولین مواجهه و اصطحکاک ایرانیان با یونانیان به شکست کامل ایرانیان منجر شد.
البته داریوش به این شکست تن در نداد؛ زیرا میخواست بر یونانیها استیلا یابد و اجازه ندهد که آنان بر دریای اژه حکومت کنند و قصد داشت تا امکان نفوذ آنها را با شهرهای یونانی آسیای صغیر، که ارتباط نزدیکی با یونان داشتند، از میان ببرد و بدین نحو دست آنها را از حکومت هخامنشیان قطع نماید. بدینترتیب داریوش به تهیه مقدمات و تمهیدات یک لشکرکشی دیگر اقدام کرد ولی در همین موقع در مصر شورش بزرگی به پا خاست و در همین عنوان در سال ۴۸۶ ق.م داریوش بدرود حیات گفت.
پیرامون خصال داریوش باید گفت: او شاهی بود عاقل و دارای اراده قوی و عزم. هر چند در بعضی موارد شدت عمل نشان میداد، ولی غالبا رفتار او با مغلوبین ملایم و معتدل بود.
ویژگی ممتاز داریوش در این بود که با توجه به سوابق زندگی هر قوم و ملتی با آنها برخورد می کرد و حدود نیاز ساکنان هر منطقه و پیروان هر عقیده را میدانست و به درستی در مییافت که به چه صورتی میتواند قلب طرفداران حکومت را تسخیر کند. شیوه رفتار او در تاریخ جهان کهن، پدیده ای نو بود که بر بنیاد عدل و داد استوار شده بود. داریوش توانست، با ذهنی قانونمند و بصیر قواعدی از خویش باقی بگذارد که شالوده بزرگترین، نیرومندترین و توانگرترین امپراتوری جهان را بریزد و با کاردانی و کفایت حفظ کند و به مرور زمان مردان دانایی را پرورش دهد که مسوولیتها و تکالیف خویش را با توجه به اختیاراتی که به آنها داده شده بود به بهترین وجه انجام دهند. زندگی او بیشترین تاثیر را در پرورش و تکامل انسانهای بعد از او گذاشته است. او اسوه ممتازی برای جامعه ایرانی عصر خود بود تا آشکار کند که ملتهای بزرگ چگونه به شخصیت و هویت بارز خویش در جهان رسیدهاند.