.پرتره مهردادیکم بر روی یک تترادراخما در حالی که یک دیهیم سلطنتی هلنیستی بر سر دارد
دکتر کورش سالاری
اشکانیان که بعدها به واسطه اسکان در ایالت پرثوه(پارت) پارتیان خوانده شدند، از قبیله پرنی و شاخهای از قوم داهه بودند، که خود بخشی از مجموعه قبایل سکایی به شمار میروند. این قوم که در حدود نیمههای سده ۳ ق.م در نواحی میان سیردریا و آمودریا زندگی میکردند به مرور به سوی شرق دریای خزر و شمال هیرکانیا (گرگان) کوچ کردند، ناحیه شمالی تجن را اشغال کردند و سرانجام به شهر سلوکی پارت رسیدند. پارت یکی از شهرهای هخامنشی بود که پس از حمله اسکندر مقدونی به ایران در ۳۲۳ ق.م در پی فتوحات به دست سلوکیان اداره میشد نام پارت پیش از این در کتیبههای هخامنشی به صورت پرثوه آمده بود که پژوهشگران آن را به معنی پهلوان تعبیر کردهاند.( گیرشمن، ۱۳۸۰: ۲۸۶)
ارشک بنیانگذار سلسله اشکانی در حدود ۲۵۰ ق.م همراه سپاهی از قبیله خود در دره اترک هجوم آورد و آنجا را تصرف کرد. وی در سال ۲۴۷ ق.م پادشاهی خود را در اساک اعلام کرد و از آن پس فرمانروایی جانشینان او به همین نام اشکانی خوانده شد، بنا بر اطلاعات به دست آمده از سکههای مکشوفه اشکانی، به ترتیب اشک یکم از ۲۴۷ تا ۲۱۷ ق.م ، اشک دوم ۲۱۷ تا ۱۹۱ ق.م حکومت کردهاند. اشک دوم موفق شد حمله انتیوخوس سوم را دفع کند و پس از او بنابر آنچه که در دوره سلوکیان آمد، فری یاپت۱۹۱ تا ۱۷۶ ق.م و فرهاد یکم ۱۷۶ تا ۱۷۱ ق.م به حکومت رسیدند.(ولسکی، ۱۳۸۳، ۲۲۳)
تندیس یک فرد پارتی که گفته میشود شمایل سردار سورنا است. این مجسمه در ایذه پیدا شده و در موزه ملی ایران نگهداری میشود.
اوج قدرت سلسله اشکانی
مهرداد اول در۱۷۱ ق.م بر تخت نشست. او در میان دو نیروی متخاصم سلوکی و یونان باختری قرار داشت، او بیدرنگ به سوی غرب ایران و ایالت ماد لشکر کشید. پس از فتح ماد؛ ایلام و پارس را نیز به نام اشکانیان گشود. مهرداد سپس به سوی بابل حرکت کرد و بابل را در مدت کوتاهی تقریباً بدون خونریزی فتح کرد. با فتح ماد، پارس و بابل، مهرداد، خود را برای نخستین بار شاهنشاه خواند و شرایط را برای ایجاد شاهنشاهی بزرگی نظیر شاهنشاهی هخامنشی فراهم ساخت، آخرین هدف برای درهم شکستن نهایی قدرت بیگانگان یونانی، شهر سلوکیه پایتخت سلوکیان یونانی بود که در ساحل رود دجله قرار داشت. مهرداد، برای تسخیر سلوکیه ناچار از جنگ با دیمیتریوس پادشاه سلوکی شد. در این جنگ اشکانیان مقتدرانه نیروهای سلوکی را درهم شکستند و دیمیتریوس نیز به اسارت افتاد، از این پس، ایام قدرت و فرمانروایی سلوکیان سپری شده بود و قلمرو سلطنت آنها فقط محدود به سوریه گردید.(دیاکونوف،۱۳۸۴: ۲۰۴ ،۲۰۵) مهرداد یکم توانست با مدیریت سیاسی قوی و موفقیت در پیکارهای سخت و جلب حمایت خاندانهای بزرگ اشکانیان را به قدرتی جهانی تبدیل کند. قلمرو اشکانیان در پایان عمر مهرداد اول از بابل در قلب بینالنهرین تا اعماق هندوستان گسترش یافت.
مهرداد اول در سال ۱۳۸ ق.م، درگذشت و پسرش فرهاد دوم در آغاز فرمانروایی بسیار جوان بود و نتوانست سرزمینهای جدید را نگاه دارد و سلوکیها به رهبری انتیوخوس هفتم ماد و بابل را تصرف کردند، اما فرهاد با مذاکرات سیاسی و ایجاد فرصت مناسب توانست انتیوخوس را در نبردی شکست دهد و از آن پس دیگر سلوکیان یارای مقابله با اشکانیان را نیافتند، پس از فرهاد اردوان یکم (احتمالا برادر فرهاد بوده) پادشاه اشکانی گردید، در این زمان موج تازهای از اقوام سکایی به شرق هجوم آوردند، دولت پارتی قادر به عقب راندن آنها نشد و بالاخره اردوان در مقابل همین طوایف به قتل رسید.(فرای، ۲۹۸)
نقطه دوم اوجگیری قدرت اشکانیان، مربوط به سالهای حکومت مهرداد دوم (فرزند اردوان یکم) بود. مهرداد دوم، پس از فتح ارمنستان در مرزهای غربی امپراتوری، متوجه مرزهای شرقی شد. او قبایل سکا را در نواحی شرقی ایران مطیع کرد. پس از آن برای توسعه قلمروی امپراطوری، تا حوالی هیمالیا در شرق و تا دریاچه آرال در سمت ماوراءالنهر را فتح و به قلمرو اشکانیان افزود. یکی از ویژگیهای مهرداد دوم گرایش به سنتهای باستانی پارسی است، توجه او به زبان پارتی که سفالهای نسا آن را نشان میدهند و گسترش کاخهای نسا نشانگر اهمیت دادن این پادشاه اشکانی به هویت ملی، فرهنگی و دینی ایرانی است، افزون بر آن وسعت نظر مهرداد در امور تجاری و تماسهای اقتصادی با سایر نقاط به واسطه تبادل سفیران با دیگر کشورها، از جمله چین که یکی از سفرای آن به دربار او آمده و مورد استقبال قرار گرفته بود و از سوی دیگر با گسترش ارتباط تجاری با جهان مدیترانهای از طریق جاده ابریشم موجب شد تا با تدبیر مهرداد دوم، امپراتوری اشکانی به چنین استحکام و نیرویی دست یابد که با وجود موانع و تهدیدهای داخلی و خارجی تا سه سده پس از آن دوام یابد(ولسکی۱۰۹) در اواخر دوران مهرداد قدرتگیری خاندان بزرگ سبب گرفتاریها و تحولات بزرگی در امپراتوری اشکانی شد، اشراف و خاندانهای بزرگ گاه به حکومت میپرداختند.از جمله این مدعیان به گودرز یکم که در سال ۹۰ ق. م پادشاه بخشی از قلمرو پارت شد، پادشاهی اشکانی بعد از مهرداد، مدتی به فترت گذشت.(پیرنیا،۱۳۷۵: ۱۴۹)
سکه ارد دوم که احتمالا پس از پیروزی در نبرد حران ضرب شده است
پارتها و رومیان
اگرچه میان اشکانیان و رومیان بر سر تسلط بر ارمنستان، تنشهایی به وجود آمده بود، اما هیچ یک منجر به درگیری نظامی همه جانبه نشد. برخوردهای نظامی اشکانیان با امپراطوری روم، در زمان ارد دوم آغاز شد. در این دوره بر اثر تنشهایی که میان سرداران بزرگ رومی و سنای روم پیش آمده بود، سه نفر از سرداران رومی قدرت را میان خود تقسیم کرده و حکومتی سهگانه در قلمرو روم ایجاد کرده بودند. این سه سردار، ژولیوس سزار، پمپیوس و مارکوس کراسوس بودند. در این میان، کراسوس، درصدد برآمد تا با تسخیر قسمتهای وسیعی در آسیا، قدرت خود را بر امپراطوری روم تحمیل کند. او در سوریه که مقر فرماندهیاش بود، خود را امپراتور خواند و دستور حمله به قلمرو اشکانیان را صادر کرد.
کراسوس در اول مه۵۳ ق.م، در رأس چهل هزار نیروی جنگی، با بستن پل بر رودخانه فرات وارد بینالنهرین شد. ارد دوم که جنگ با رومیان را ناگزیر میدید، سپاه خود را به دو بخش تقسیم کرد. بخش کوچکتر را به سوی مرزهای ارمنستان فرستاد تا از احتمال کمک آنها به رومیان جلوگیری کند. بخش اصلی سپاه نیز تحت فرمان سردار بزرگ اشکانی؛ سورنا، به مقابله با کراسوس مأمور شد. برخورد میان دو سپاه در حران، منطقهای در شمال میانرودان (بینالنهرین) بین اورفه و راسالعین صورت گرفت. در این جنگ که تنها یک روز به طول انجامید، سورنا، لشکر روم را تار و مار کرد. بهطوری که از رومیان در پایان نبرد، قریب بیست هزار کشته باقی مانده بود. کراسوس و فرزندش پولیبیوس نیز کشته شدند. سر کراسوس را به نشان پیروزی، در ارمنستان به ارد تقدیم کردند. نبرد حران، حاکمیت اشکانیان را تا آن سوی رود فرات تثبیت کرد و امپراطوری اشکانیان را بهعنوان ابرقدرت جهان آن روز معرفی کرد. تحلیلگران این نبرد درباره شیوههای نبرد سربازان و به ویژه تیراندازان پارتی بسیار نوشتهاند. پس از این پیروزی سورنا به قهرمان ملی تبدیل شد، او به فرمان ارد که از مردم توانا و با استعداد ترسان بود با نیرنگ کشته شد. (مالکوم کالج،۱۳۸۵: ۳۹)
تا چند سده پس از این وقایع، ترس و وحشت در میان رومیها حکمفرما شد، با این حال رومیان دست به دسیسه زدند، با کمک شهربانی میانرودان محرمانه پارکور پسر ارد را نامزد پادشاهی کردند تا بدینوسیله بحران جدیدی در دربار اشکانی ایجاد کنند. ارد در مقابل پارکور را به دربار خواند اما به او آسیبی نرساند. با این همه، روم در اندیشه جبران نبرد حران آرام نمینشست، حتی یولیوس سزار وقتی که دیکتاتور روم بود به این خیال افتاد که شکست رومیها را در ایران جبران کند و مشغول جمعآوری لژیونهایی گردید، ولی به زودی او را کشتند.(پیرنیا، ۱۳۷۵ ، ۱۵۵)
ارد که از قدرت خسته شده بود، در سال ۳۷ ق.م از پادشاهی کناره گرفت و تاج و تخت را به فرزندش فرهاد سپرد و او با نام فرهاد چهارم به پادشاهی رسید.(هوار، ۱۳۷۵: ۱۲۵)
ادامه دارد…
منابع:
ولسکی، یوزف، شاهنشاهی اشکانی،ترجمه مرتضی ثاقب فر ، تهران ،۱۳۸۳
گیرشمن، ر، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران ،نشر علمی فرهنگی، ۱۳۸۰
فرای، ریچارد، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا،تهران،نشر علمی فرهنگی،۱۳۷۳
هوار، کلمان، ایران و تمدن ایرانی،ترجمه حسن انوشه،تهران، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۵
پیرنیا،حسن،ایران قدیم،تهران، انتشارات اساطیر ،۱۳۷۳
کالج، مالکوم،اشکانیان,پارتیان،ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، انتشارات هیرمند، ۱۳۸۵
دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ ، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب ، تهران، نشر علمی فرهنگی، ۱۳۸۴