تيرگان؛ جشنی به شکوه تیری که آرش پرتاب کرد

دکتر کورش سالاری

اين جشن در روز سيزدهم ماه كه برابر تير روز است، برگزار مي‌شود. درباره اين جشن روايت‌هاي گوناگوني آمده و داستان‌هايي گفته شده است:

يكى از چرايي‌هاي پيدايش تيرگان به روايت اسطوره‌اي در بزرگداشت آرش کمانگیر باز مي‌گردد. در منابع آمده است:

‏‎هنگامی که افراسیاب (پادشاه توران) بر لشكر ایرانیان غلبه كرد، افراسیاب لشکر منوچهر (پادشاه ایران) را در تبرستان محاصره نمود و منوچهر به ناچار با پیکى از او می‌خواهد که از کشور ایران به اندازه پرتاب یک تیر واگذارد و باقی را بگیرد، افراسیاب با کمال میل و تمسخر این پیشنهاد را می‌پذیرد، منوچهر مستاصل در فکر بود تا اینکه یکی از فرشتگان خداوند به نام سپندارمذ (ایزد زمین) منوچهر را رهنمون مي‌شود، آرش را که مردی خداپرست و پهلوان و در یکی از غارهای کوه البرز مشغول عبادت بود، نامزد این کار نمايد، در اوستا آمده است:

 آرش را حاضر می‌کنند و منوچهر تیر و کمان را به او داده و می‌گوید تو باید به فرمان خداوند این تیر را پرتاب کنی و کشور ما را از چنگال اهریمن(افراسیاب) رهاسازی، آرش دانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد توش و توان خود را در اين راه بگذارد. آرش خود را آماده کرد، برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان نمود و گفت ببينيد من تندرستم و کژی در وجودم نيست ولی می‌دانم چون تير را از کمان رها کنم همه‌ی نيرويم با تير از بدن بيرون خواهد آمد. بدينسان آرش به بالای بلندترین نقطه کوه رویان می‌رود، آرش کمان را می‌گیرد و با تمام نیرو آن را می‌کشد، به گونه‌ای که تمام رگ‌های بدنش بیرون می‌زنند و جان را از دست مي‌دهد، او تیر را رها می‌کند، هرمزد خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تير را نگهبان باشد و از آسيب نگه دارد. تير از بامداد تا نيمروز در آسمان می‌رفت و از کوه و در و دشت می‌گذشت تا در کنار رود جيحون بر تنه درخت گردويی که بزرگتر از آن در گيتی نبود؛ نشست. آنجا را مرز ايران و توران جای دادند، افراسیاب ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون می‌برد و ایران آزاد می‌شود.

‏‎این رويداد در روز سیزدهم تیر(گويي ده تير) واقع شد و مردم این روز را جشن گرفتند و طی مراسمی آلات طبخ و تنورهای خود را (که نشانه از دوران اسارت بود) شکستند و دیگی بزرگ فراهم کردند و هر کس هر چه که در خانه داشت از سبزی و نخود و حبوبات تا گوشت را در آن ریختند و آشی پختند و آن را بین همه پخش کردند.

  از آداب و رسوم  مربوط به تیرگان این بود که مردم میوه می‌خوردند و گندم می‌پختند، اما پختن گندم بدان سبب بوده که چون در دوره‌ی جنگ و محاصره مردم نمی‌توانستند گندم آرد کنند، آن را می‌پختند و مصرف می‌کردند و باز در منابع آمده است که ایرانیان در این روز به شست وشوی تن می‌پرداختند. در این باره هم گفته‌اند سبب شست و شو آن بوده که چون کیخسرو از جنگ با افراسیاب بازگشت، در راه تنها کنار چشمه‌ای ایستاد و آنجا خوابش برد. آنگاه بیژن از پهلوانان کیخسرو از راه رسید چون او را در خواب دید، بر صورتش آب پاشید تا از خواب بیدار شود و از این رو شست و شوی در این روز رسم شد.

روايت دوم چرايي پيدايش تيرگان روايتي كهن است؛ بنا بر نوشته‌هاي کهن ميان «تیشتر» که نام ستاره‌ای در آسمان است، با «اپوش» نبردهایی سهمگین درمی‌گیرد و هر بار «تیشتر» در شکلی ظاهر می‌شود، یک بار در شکل جوانی زیبا و پانزده ساله، یک بار در شکل گاوی زرّین و بالاخره در شکل اسپی سفید. سرانجام تیشتر پیروز می‌شود؛ هنگام نبردهای «تیشتر» با «اپوش»، ایزد باد به او کمک می‌کند و باد ابرها را در جهان می‌پراکند و باران به همه جا می‌ریزد و نهرها و رودخانه‌ها و دریاها به وجود می‌آید و جهان را به هفت کشور تقسیم می‌کند.

دستبند تیر و باد

در آغاز جشن تیرگان بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده ‌است به دست می‌بندند،

(اين نخ را در كرمان و بم  «تیرو» مي‌گويند.) در باد روز از تیرماه (10روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می‌سپارند تا آرزوها و خواسته‌هایشان را به عنوان پیام‌رسان به همراه ببرد.

این کار با خواندن شعر زیر انجام می‌شود:

 تیر برو باد بیا/غم برو شادی بیا

محنت برو روزی بیا/خوشه مرواری بیا

دستبندهای تیر و باد را «10 تیرماه» همزمان با جشن تیرگان با آرزوهای نیک بر دستانمان می‌بندیم

و روز 19 تیرماه (روز باد) از دست رها شده و همراه با آرزوهای نیک به باد سپرده می‌شوند.

فال کوزه

یکی از رسم‌ها در ماه تیر رسم فال کوزه «چکُ دولَه» است. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه‌ای را برمی‌گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می‌کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می‌اندازد، آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی می‌برد که آرزویی در دل دارند و می‌خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله می‌اندازند.

سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو می‌برد و در آنجا می‌گذارد. در روز جشن تیرگان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته‌اند و نیت و آرزویی داشته‌اند، در جایی گرد هم می‌آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می‌آورد. در این فال‌گیری بیشتر بانوان شرکت می‌کنند و سالخوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می‌خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می‌برد و یکی از چیزها را بیرون می‌آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می‌شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده ‌است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *