شعوبیه، پیدایش و اهمیت آن در سده‌های نخستین اسلامی (زهره خسروی، نشر دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰)

معرفی کتاب: شعوبیه، پیدایش و اهمیت آن در سده‌های نخستین اسلامی
دکتر زاگرس زند، پژوهشگر تاریخ و ایران‌شناسی

کتاب رساله‌ی دکتری نویسنده بوده در دانشگاه هامبورگ، رشته‌ی اسلام‌شناسی و به راهنمایی بنیامین یوکیش و فرانسوا دبلوا که در سال ۲۰۱۶ دفاع شده و آنلاین منتشر شده است. یوکیش و دبلوا اسلام‌شناس هستند ولی دبلوا را به‌عنوان ایران‌شناس هم می‌شناسیم. بانو زهره خسروی ایران‌شناسی و ادبیات فارسی نیز خوانده و اشراف کافی بر این حوزه‌ها ابزار لازم برای چنین پژوهش دشواری را فراهم نموده، وگرنه کار سطحی و بی‌ارزش و تکراری از آب درمی‌آمد. او نوشته که استاد خالقی‌مطلق به او بسیار یاری و مشاوره رسانده (گویا دوستانه و غیررسمی) و کتاب را نیز به او تقدیم کرده. خالقی‌مطلق که استاد بازنشسته‌ی دانشگاه هامبورگ است و از نزدیک شاهد سال‌ها کوشش نویسنده بوده، در یادداشتی که برای کتاب نوشته، این پژوهش و نویسنده را ستوده و کتاب را عالمانه و بی‌طرفانه و متکی به منابع معتبر معرفی کرده است. می‌دانم _چون تجربه‌ی کار علمی با ایشان داشتم!_ که خالقی‌مطلق در ارزیابی علمی بی‌تعارف است و سخت‌گیر و ارزیابی ایشان از این پژوهش بی‌پایه نیست.

بحث جنبش شعوبیه، همیشه و از زمان گلدزیهر و اشپولر تا آثار صفا و زرین‌کوب و ممتحن و بارتولد و کرون، داغ و حساس بوده و با افراط و تفریط یا موافق و مخالف همراه، چون از نقاطِ اوج‌ِ تقابل_تداخل ایرانیت و اسلامیت بوده و بحثی هویتی و حیاتی، اگر نگویم حیثیتی! حیثیتی برای ایرانیان از جهت دادخواهی تاریخی و هویت‌یابی و برای عرب‌ها یا عرب‌گرایان از جهت رفع اتهام تاریخی یا همچنان نفی و تحقیر فرهنگ و هویت ایرانی. برایم قابل درک است که چرا در زمانِ خلافت و از سوی عربان و اشعریان و حتی پشمینه‌پوشان تندخو و زهدفروشانِ معاصر، هر گرایشِ غیردینی محاربه و توطئه و بدعت دانسته می‌شد و می‌شود، چه رسد به گرایش‌های ملی، آن هم ریشه‌دارترین‌ و جدی‌ترین‌شان، یعنی «ایرانی». اما شگفتا و مصیبتا که امروزه هنوز استادانِ «باایمان» و «مکلفی» هستند که بدون دانش کافی و تحقیق لازم، حتی به شنیدن نامِ شعوبیه هم حساسیت آلرژیک دارند و کهیر می‌زنند و شدت ایمانشان از رگ گردنشان هم بیرون می‌تراود! برای این کاتولیک‌تر از پاپ‌ها، افراط در عربی‌گرایی و اسلامیت و هر ستمی که بر ایرانیان روا بوده، و هر تعصبِ عربی_اسلامی، مهم که نیست، لابد تقدیر بوده و ثواب هم داشته! ولی افراط در ایرانیت را، که هر دفاع و غیرتی را نیز افراط و تعصب می‌دانند، ضداسلام و بازگشت به شرک و نژادپرستی و… قلمداد می‌کنند! بماند…، که رشته‌ای دراز است و داستانی پر آب چشم، که همچنان و هر روز چهره‌ای نو و چنگ‌ودندانی تازه به ما می‌نماید و هنوز که هنوز است درایت و جسارت و غیرتِ لازم را برای آن تعیین‌تکلیف و تسویه‌حسابِ تاریخی(منظورم فرهنگی و علمی است) نیافته‌ایم، گرچه شواهدِ آغازینِ این مهم هویدا است(چه فرهنگی چه هویتی و حتی سیاسی).

معرفی کتاب: شعوبیه، پیدایش و اهمیت آن در سده‌های نخستین اسلامی

کتاب شعوبیه، پیدایش و اهمیت آن در سده‌های نخستین اسلامی

باری، کتاب به شعوبیه در دوره‌ی اول عباسیان پرداخته، یعنی سده‌های ۲و۳ و به‌دنبال شناخت مفهوم شعوبی، نمایندگان اصلی شعوبیه، زمان و مکان پیدایش این جنبش و شبکه‌ی اجتماعی و ارتباطی شعوبیان است؛ که به‌گمانم بخش پایانی مهم‌تر و تازه‌تر و تحلیلی‌تر است. منبع‌شناسی خسروی بسیار مهم است، او تمام منابع دست‌اول مهم به عربی را دیده و به‌کار گرفته، که این کار نیازمند تسلط بر زبان عربی و جستجویی چندساله است. بنیان این پژوهش بر این منابع استوار است و پژوهشگر آب را از سرچشمه برداشته است و برای آن کوه‌ها و قله‌های بلند و دوری را درنوردیده است. حدود ۱۵۰ منبع کهن عربی مربوط به سده‌های نخستین اسلامی دیده شده و مواد مورد نظر درباره‌ی نمایندگان شعوبیه از آنها استخراج شده است. از منابع خارجی نیز از مهمترین پژوهش‌های ایران‌شناسان و اسلام‌شناسان، به‌ویژه در آلمانی و انگلیسی استفاده شده است.  این مهم یعنی استفاده‌ی گسترده از منابع عربی، آلمانی و انگلیسی نشان‌دهنده‌ی اشراف خسروی به این سه زبان و توانایی درک کافی این متون است. امتیازی که بسیاری از پژوهشگران ما ندارند.

خسروی در فصل اول به تاریخ پیدایش شعوبیه، نظام قبیله‌ای اعراب و وضعیت و نقش موالی، در فصل دوم به نقش زبان فارسی و هویت ایرانی در این سده‌ها، در فصل سوم به ارتباط شعوبیه با اهل تسویه و مساوات و ارجاعات قرآنی آن، در فصل چهارم به هفت نماینده‌ی اصلی شعوبیه، در فصل پنجم به دیگر نمایندگان منسوب به شعوبیه، و در فصل ششم به شبکه‌ی ارتباطات و وضعیت اجتماعی شعوبیه، پرداخته است.

از مهمترین نتایج این کتاب این مواردند: شعوبیه جنبشی هویتی و فکری_ادبی و برابرخواهانه و ضدعربی بود از سوی روشنفکران اغلب ایرانی، در واکنش به ستم و تبعیض بر غیرعربان و انکار هویت‌های ملی، در عصر عباسیان، با ارجاع به تاریخ باشکوه ساسانیان و فرهنگ کهن ایرانی. شعوبیه نژادپرستانه نبود و چندملیتی و چندزبانی بود و با ترجمه و تولید فکر و علم، به شکوفایی علمی_ادبی در جهان اسلام و رشد زبان فارسی و بازیابی هویت ایرانی در ایران انجامید.

در پایان کتاب در جداول و یک نمودار، اطلاعات ۳۹ تن از نمایندگان شعوبیه آمده که خواننده در نگاهی کوتاه داده‌های بسیاری را پیش چشم دارد. از جمله: تاریخ فوت، تعلق قومی، دین و مذهب، محل زندگی، گرایش به زردشتی یا اتهام به زندقه، شغل و ارتباطات.

در نمودار ارتباطات نیز از سده ۲ تا ۵ و با فاکتورهای: خویشاوندی، دوستی، مدحی، نوشتاری، همکاری، آشنایی، خدمتی یا معلمی_شاگردی، ارتباط و شبکه‌ی این نمایندگان نشان داده شده است.

در مقدمه و زیر عنوان «پژوهش‌های معاصر» در حدود دو صفحه و اشاره‌وار به پیشینه‌ی پژ‌وهش‌های شعوبیه‌شناسی پرداخته شده است. نویسنده مهمترین آنها را نام برده که تا حدی می‌توان آنها را در دو گروه جای داد، یک گروه گلدزیهر و هم‌نظران با او همچون: اشپولر، مک‌دونالد، ممتحن، صفا، نوریس و بارتولد؛ و گروه دوم لارسن، متحده، قدوره، گیب و اگیوس. گروه نخست بر هویت‌خواهی یا ایرانگرایی و یا بازیابی شکوه ساسانیان تاکید داشتند و گروه دوم شعوبیه را یکدست و منسجم و تا این حد هویت‌طلب ندانسته‌اند. برای نمونه لارسن شعوبیه را مجموعه‌ای از عقاید گوناگون و متناقض دانسته و بوون ساونت آن را اختراع مسلمانان محافطه‌کار انگاشته است. گروه دیگری از این پژوهش‌ها به برخی آثار و اشخاص منسوب به شعوبیه پرداخته‌اند مانند کرون.

 شیوه‌ی کار نویسنده در این کتاب متفاوت بوده و بر منابع ادبی و کتب تراجم متمرکز شده تا با شناخت نمایندگان منسوب به شعوبیه و آثار و افکار آنها به ارتباط شبکه‌ای آنها دست یابد و از این راه به تصویری دقیق‌تر و مستند‌تر از شعوبیه برسد. اما با این حال جا داشت این بخش، یعنی بررسی پژوهش‌ها، کمی گسترش می‌یافت و برخی از مهمترین این آثار شرح و نقد می‌شد. به‌ویژه در بخش پژوهش‌هایی که ایرانیان انجام داده‌اند درنگ بیشتری می‌شد و نقاط ضعف و قوت آنها مشخص می‌شد. برای نمونه خوب بود به آثار جلال‌الدین همایی(مجموعه‌ی مقالات)، عبدالحسین زرین‌کوب، ممتحن و ذبیح‌الله صفا و سعید نفیسی و دیگران اشاره‌ای می‌شد. حتی می‌شود در میان رساله‌ و مقالات دانشگاهی که در دهه‌های اخیر انجام شده به شماری که بهترین‌ها اشاره کرد، اما نویسنده خود اشاره کرده که کار او بر روی آثار دست‌اول عربی بوده و چندان نیازی به این پژوهش‌ها نداشته است. به ‌گمانم اگر  پیشینه‌ی پژوهش‌ها فربه‌تر می‌شد برای دانشجویان و پژوهشگران آموزنده و جالب بود.

در پایان باید افزود که هدف شعوبیان آگاهی‌بخشی و خودباوری بود برای مقاومت در برابر نابودی هویتی. روش آنها همان روشی‌ست که ما همیشه بلد بوده‌ایم یعنی فرهنگی و ادبی، نه جنگ و خشونت. هدف آنها براندازی خلافت یا اسلام‌ستیزی یا نژادپرستی نبود. همیشه روحیه‌ی ما جذب و پذیرش بوده نه دفع و دشمنی.

اما از عجایب تاریخ و سیاست ما اینکه ایرانی‌ها که خود قربانی نژادپرستی و برتری‌جویی عربان و دیگران بوده‌اند، و هر طرحی از فرهنگ و سیاست انداخته‌اند و مبارزه‌ای کرده‌اند فرهنگی و انسانی و اخلاقی و روادار بوده، متهم به نژادپرستی شده و می‌شوند. اما همان سرو کهن هستند که خم می‌شود و زخم تبر می‌خورد و بی‌آبی و طوفان و تندر می‌بیند، ولی زنده می‌ماند و دوباره می‌ایستد! بلندتر از همه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *