
به گزارش رهآوردمهر، جلد دوم کتاب «بچههای جنوب شهر» تالیف فرامرز اسدپور و ویراستاری حمیرا ذکریازاده از سوی انتشارات رستگار گیلان به بازار کتاب آمد
در پیشگفتار این کتاب میخوانیم: هرگاه که بخواهیم نویسندگی را پیشه خود سازیم و از آن منبع درآمدی داشته باشیم، میبایست آنقدر در گفتار و نوشتههایمان دقت نظر کنیم که نقدی بر آن وارد نشود. در دنیای نویسندگانی چونان، بزرگ علوی یا عزیز نسین و… با آن همه تبحر بالاخره آنها نیز مورد نقد و انتقاد قرار گرفتند، اما تنها عاملی که مرا به نگاشتن واداشت تشویق دوستانم بود. دوستانی که تمامی عمر خود ار وقف کتابخوانی نمودند و سالهای متمادی را در مطالعه و تحقیق گذراندند. متن پیش رو زندگینامه فرزندی از خاک ایران زمین و جنوب شهر است که در مسیر زندگی همانند سایر جنوب شهریها بلاهای بسیار بر سرش آمده بود. آنچه نگارش شده تماما واقعیت بوده و هست. زندگی از دید یک بچه جنوب شهر، سختیهایی که متحمل شده و دوران شاد مفرحی که گذرانده است، هیچ دیدگاه خاصی به آن تحمیل نشده است. هم آنگونه که برداشتها از دیدن یک فیلم سینمایی یا دیدن تاتر یا کنسرت موسیقی متفاوت است، از خواندن هر کتابی اشخاص نیز استنباطهای خود را دارند. آنچه را که نگاشتم، تنها گذران زندگی از دیدگاه خودم بوده است و وقایعی که به تصویر کشاندم بدون هیچ کم و کاستی عنوان شده است. اکنون که مینویسم دریافتم که هیچ ناشری بدون منافع کتابی را چاپ نخواهد کرد مگر دوستی هزینههای آن را تقبل کند بدون آن که تو بفهمی.
هماکنون دریافتم محبت واقعی تنها مابین بچههای جنوب شهر است نه ادیبان و سخنوران و دولتمردان. آنهایی که بدون هیچ توقعی مهر میورزند و تو را دوست دارند…
در بخشی از کتاب میخوانیم: بالاخره به تهران و دانشکده افسری رسیدم. دژبان ما را به ساختمانی هدایت کرد. نظم و انضباط شدیدی حکمفرما بود. چهار ساختمان سه طبقه دور تا دور یک میدان بود. اکثر کسانی را که میدیدم در حال دویدن بودند، گویا آرام و قرار نداشته و همه برای رسیدن به کارهایشان شتاب داشتند…
جلد دوم کتاب «بچههای جنوب شهر» تالیف فرامرز اسدپور و ویراستاری حمیرا ذکریازاده با 100 رویه، شمارگان 1000 نسخه و بهای 60 هزار تومان از سوی انتشارات رستگار گیلان راهی بازار چاپ و نشر شد.