دکتر زهره زرشناس در گفت‌و‌گو با ره‌آوردمهر، «بانوی سغد»: متون سغدی از نگاه نیاکان ما به ارجمندی بانوان و منزلت اجتماعی آنها حکایت دارد

گفت‌و‌گو: طاهره مهری مالفجانی

من این سرزمین کهنسال را، این فرهنگ دیرپا را و زبان فارسی را عاشقانه دوست دارم که وقتی قصه زندگی‌اش را خواندم، دریافتم در گذر سالیان فراز و فرودهایی را تجربه کرده و از گردنه‌های سخت و پیچیده تاریخ گذشته، صیقل خورده، تحول یافته و همچنان با صلابت پابرجاست و فردوسی را دوست دارم که کاخ بلند و استوار شاهنامه را بنا نهاد. بیایید با همه توانمان برای پاسداری از زبان فارسی و برای سرافرازی ایران دوست‌داشتنی‌مان بکوشیم. چو ایران نباشد تن من مباد/ در این بوم و بر زنده یک تن مباد. دکتر زهره زرشناس، در آذرماه سال 1335 در تهران چشم به جهان گشود. پس از دریافت مدرک فوق‌لیسانس فرهنگ و زبان‌های باستانی از دانشگاه تهران، در سال 1357 با کسب رتبه اول در آزمون ورودی (کنکور) دانشگاه تهران در دوره دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی به تحصیل پرداخت و در سال 1365 موفق به اخذ مدرک دکترا از دانشگاه تهران شد. ایشان از سال 1357 عضو هیئت علمی فرهنگستان زبان ایران و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ترتیب استادیار موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی و دانشیار و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بوده است…  از دکتر زرشناس حدود200مقاله و 18 کتاب  به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسوی به چاپ رسیده است. استاد عضو چندین انجمن علمی ایرانی و خارجی مانند انجمن ایرانشناسان اروپا‌،   Societas   Iranologica  Europa(SIE)    انجمن مطالعات ایرانی (AIS) و انجمن بین‌المللی پژوهش در قصه‌های عامیانه (ISFNR) و نایب رییس انجمن ايرانشناسي است.

دکتر زرشناس در سال1400، از سوی وزارت علوم‌، تحقیقات و فن‌آوری  بعنوان پژوهشگر برگزیده کشور در حوزه علوم انسانی انتخاب شده است و در سال 1397 خورشیدی مستندی درباره زندگی و آثار او با عنوان «بانوی سغد» در مجموعه «حکایت دل» از سوی شبکه 4 صدا و سیما تهیه و پخش شده است. این بانوی فرهیخته با مهری بی‌حد با ره‌آوردمهر به گفت‌و‌گو نشست که ماحصل این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانیم:

از آنجایی که شما پژوهش زیادی در زمینه زبان سغدی انجام داده‌اید، در مورد این زبان شرحی بیان بفرمایید.

زبان سغدی جزء زبان‌های ایرانی میانه شرقی است. زبان‌های ایرانی میانه شرقی زبان‌هایی هستند که از نظر تاریخی در فاصله زمانی سده‌های نخست تا ۱۳میلادی یعنی تقریبا تا هفتم هجری قمری و از نظر جغرافیایی در منطقه‌ای از دریای سیاه تا ترکستان چین رواج داشته است.

علت پهناور بودن این گستره جغرافیایی به دلیل مهاجرت برخی از قبایل ایرانی است. عمده‌ترین‌ زبان‌های گروه شرقی چهار زبان سغدی، خوارزمی، بلخی و سکایی است که من در مورد همه اینها پژوهش کردم و مقاله دارم. یعنی تنها کسی هستم که در بسیاری از دانشنامه‌ها و دایره‌المعارف‌ها نظیر دانشنامه زبان و ادب فارسی متعلق به فرهنگستان زبان و دایره المعارف بزرگ اسلامی زبان خوارزمی را معرفی کردم و درباره دستور زبان آن صحبت کرده‌ام و همین‌طور زبانهای  بلخی و زبان ختنی را نیز معرفی کرده‌ام و کتاب دستور زبان سغدی را برای نخستین بار در ایران به زبان فارسی نوشته ام.

اگر بخواهیم در مورد دستور زبان سغدی صحبت کنیم یک کتاب به زبان فرانسه وجود دارد که تالیف بنونیست و گوتیو  است، اما متاسفانه قدیمی شده و نمی‌توان به آن رجوع کرد. کتاب دستور زبان سغدی مانوی تالیف ایلیا گرشویچ به زبان انگلیسی موجود و کتاب بسیار ارزنده‌ای است‌. با وجود آنکه در 1954 نوشته شده‌،  هنوز هم به آن ارجاع می‌دهند‌.

 در زبان فارسی هم برای نخستین بار من کتاب دستور زبان سغدی را با عنوان «دستنامه سغدی» نوشته‌ام که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و جوایز بسیاری هم برده است.

اگر کسی هم بخواهد درباره زبان‌های شرقی بیشتر مطالعه کند بنده ۳ مقاله در کتاب جستارهایی در «زبان‌های ایرانی میانه شرقی» دارم که البته این کتاب یکی از مجموعه مقالات من است که از سوی انتشارات (فروهر) و به کوشش خانم دکتر ویدا نداف به چاپ رسیده است. در این کتاب زبان خوارزمی، بلخی و زبان ختنی را معرفی کرده‌ام و همچنین منابعی که می‌توان با رجوع به آنها اطلاعات بیشتری در مورد این زبان‌ها به دست آورد، نیز در این کتاب معرفی شده است.

زبان سغدی در منطقه‌ای بین تاجیکستان امروزی و ازبکستان امروزی یعنی در نواحی سمرقند و دره زرافشان رواج داشته است‌. آثار بسیاری از این زبان میانه شرقی به دست آمده است. زبان سغدی از این نظر بسیار اهمیت دارد که زبان میانگان یا زبان میانجی یا به قول فرنگی‌ها «لینگوافرانکا» در جاده ابریشم در سده‌های ششم تا دهم میلادی بوده است. تا قرن چهارم هـ.ق زبان سغدی در جاده ابریشم نقش زبان انگلیسی امروز را بازی می‌کرده و زبان اداری، تجاری و فرهنگی بوده است. این زبان اهمیت و رواج بسیاری داشته است و اسناد و مدارک آن از سمرقند و بخارا موطن اصلی سغدی‌ها تا واحه‌های ترفان در ترکستان شرقی در چین بدست آمده است. بازرگانان سغدی با تجارت میان چین و سغد موجب رواج زبان سغدی در این مناطق شده و در واقع پیوندی میان سرزمین‌های شرقی و غربی آسیا با کمک این زبان برقرار کردند.

متاسفانه از حدود سده چهارم هجری با مسلمان شدن مردم منطقه و رواج زبان عربی از یک سو و رواج زبان ترکی به علت هجوم قبایل ترک زبان، از سوی دیگر و نیز رواج زبان فارسی، با حمایت فرمانروایان فارسی زبان در منطقه، به تدریج زبان سغدی از اهمیت و رواج می‌افتد. اما تا قرن هفتم هـ.ق و سیزده میلادی به عنوان زبان محاوره در منطقه به حیات خود ادامه می‌دهد. حتی گزارش‌هایی شده است که در سده پانزده میلادی هم روستاهایی به زبان سغدی صحبت می‌کردند و امروز از دوره نو این زبان، گویشورانی داریم که در دره رودخانه زرافشان در شمال کوه یغناب به این زبان تکلم می‌کنند که به گویش افراد این منطقه گویش یغنابی می‌گویند. گویش یغنابی ادامه گویش سغدی در دوره نو است.

شرحی در مورد دوره‌های زبانی عرض کنم تا اگر ابهامی وجود دارد، برطرف شود. به طور کلی زبان‌های ایرانی در طول تاریخ بسیار طولانی تحول و تکامل یافته‌اند و اسناد و مدارک تاریخی موجود، تحول و تکامل این زبان‌ها را بخوبی نشان می‌دهد. بنا بر موازین زبان‌شناختی دوره‌های تحول زبان‌های ایرانی به دوره باستان، دوره میانه و دوره جدید تقسیم می‌شود: دوره باستان، از قدیمی‌ترین زمان‌تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر (330 قبل از میلاد) را در برمی‌گیرد. از چهار زبان در این دوره مطلع هستیم. این چهار زبان عبارتند از زبان مادی، سکایی باستان، فارسی باستان و اوستایی.

از دو زبان فارسی باستان و اوستایی مدرک مکتوب داریم اما از آن دو زبان دیگر فقط چند لغت در آثار مورخ‌های یونانی یا در کتیبه‌های فارسی باستان آمده که به هر حال پی به وجود آنها برده‌ایم. اما زبان‌های دیگر مثل سغدی باستان هم در دوره باستان هستند، که از آنها مدرک و اثری در دست نیست.

سپس به دوره میانه زبان‌های ایرانی می‌رسیم که آثار مکتوب بیشتری از آن‌ها در دست است. از نظر تاریخی، این دوره بعد از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی آغاز و تا انقراض ساسانیان، حدود سال 651 میلادی ادامه دارد، بنابراین، تا آغاز دوره اسلامی این زبان‌های ایرانی دوره میانه در مناطق مختلف ایران رواج داشته است. برای سهولت دسته‌بندی آغاز دوره اسلامی را پایان دوره میانه و آغاز دوره «زبان‌های ایرانی جدید یا نو» می‌دانند‌. زبان‌های ایرانی میانه از نظر ویژگی‌های زبانی به دو دسته غربی و شرقی تقسیم می‌شوند. در دسته زبان‌های ایرانی میانه غربی، پهلوی اشکانی را در شمال داریم که به آن پهلوانی و اروپایی‌ها پارتی می‌گویند. در جنوب هم فارسی میانه را داریم که پارسیک، پهلوی یا پهلوی ساسانی، حتی زبان پهلوی زرتشتی نامیده می‎شود. گروه ایرانی میانه شرقی، شامل زبان‌های سُغدی، سکایی میانه که به آن خُتَنی هم می‌گویند‌، خوارزمی و بلخی است، زبان‌هایی که شاید کمتر در ایران شناخته شده باشند.

دوره نو و جدید ایرانی در واقع آغاز دوره اسلامی تا امروز را دربرمی‌گیرد. یغنابی و همین زبان فارسی که اکنون بدان صحبت می‌شود، مربوط به دوره نو است. در واقع زبان‌های ایرانی دوره جدید شامل زبان‌ها و گویش‌هایی است که از آغاز دوره اسلامی در ایران یا خارج از ایران رایج بودند. از زبان فارسی دری به عنوان مهم‌ترین زبان این دوره می‌توانیم نام ببریم. کردی، بلوچی، آسی، گیلکی و یغنابی همه به این دوره تعلق دارند.

زبان فارسی دنباله زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی یا پارسیک یا پهلوی زرتشتی است. یعنی زبان پارسی باستان که متعلق به دوران باستان و زبان کتیبه‌های شاهان هخامنشی است، در دوره میانه به صورت زبان فارسی میانه یا پهلوی، پارسیک، پهلوی ساسانی یا پهلوی زرتشتی تحول پیدا می‌کند. بعد از اسلام این زبان دری، فارسی نو و جدید نامیده شد، این پیشینه زبان فارسی است که برای روشن‌تر شدن موضوع بیان کردم.

سغدی‌ها چگونه مردمانی بودند؟

بیشتر سغدی‌ها تاجر بودند، به همین دلیل بسیار مردمان ثروتمندی بودند. آنها باسواد و به دلیل داشتن ثروت حامی فرهنگ بودند. سغدی‌ها در طول جاده ابریشم تجارت می‌کردند و پیرو ادیان مختلفی هم بودند. گروهی مسیحی بودند. کسانی که تحت فشار موبدان ساسانی به آسیای مرکزی پناهنده شده بودند. در آسیای مرکزی تساهل و تسامح دینی وجود داشت. این گروه در آنجا توانسته بودند کلیسا بسازند و به تبلیغ آئین مسیحیت بپردازند. گروهی دیگر سغدیانی بودند که بودایی مذهب بودند و در آسیای مرکزی توانسته بودند معابد بودایی خودشان را دائر کنند. در آسیای مرکزی از دوره کنیشکا، آئین بودا وجود داشته است. این پادشاه معروف آئین بودا را در منطقه رواج می‌دهد. گروه دیگر مانویانی هستند که در ایران از فشار و ستم موبدان زرتشتی و تعقیب و شکنجه و آزاری که در دوره ساسانی می‌دیدند، فرار می‌کنند و در آنجا مانستان‌های(معبد مانوی) خودشان را دائر می‌کنند و به تبلیغ آئین مانوی می‌پردازند. آثاری که اینها به سغدی ترجمه کردند مربوط به زندگی مانی، اندرزهای مانی، کلمات مانی، جملات او و سخنان و قصه‌های مختلفی است که از مانی باقی مانده است. قصه‌های مانوی بسیار معروف هستند.

من تعداد زیادی از قصه‌های سغدی مانوی را از زبان سغدی به فارسی ترجمه کردم. به صورت مقالات متعدد در مجلات مختلف چاپ کردم. اینها را با قصه‌هایی که در نواحی مختلف ایران یا در منطقه فرارود رایج بود، مقایسه کردم. آنها را به زبان امروز بازنویسی کرده و با همکاری آناهیتا پرتوی در کتاب «قصه‌هایی از سغد» آورده‌ام که این قصه‌ها را پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چاپ کرده است. هدفم این بود که مخاطب ما از هر قشری که هست با قصه آشنا شود. ما ایرانی‌ها در کل به قصه بسیار علاقه‌مندیم. حتما داستان شهرزاد قصه‌گو را شنیده‌اید. همین‌طور در دربار پادشاهان قصه‌گویانی بود که برایشان قصه می‌گفتند. حتی ابن‌ندیم روایت می‌کند که ایرانیان اولین گروهی بودند از ملل که قصه‌ گفتند، افسانه نوشتند و قصه‌ها را جمع کردند. این قصه‌ها را من با این هدف جمع کردم که مخاطب من از طریق قصه با زبان سغدی آشنا شود.

البته در این مجموعه هم از قصه‌های بودایی، مانوی و هم از قصه‌های مسیحی، یعنی از همه متن‌‌ها قصه انتخاب کرده‌ام.

در مورد خط این آثار باید گفت که پیروان این ادیان هر کدام یکی از گونه‌های خط را برای نوشتن آثارشان انتخاب کردند. اما همه این خط‌ها از خط آرامی مشتق شده‌اند. بنابراین تنوع فرهنگی را در خط و آثاری که از زبان سغدی به دست ما رسیده است، مشاهده می‌کنیم. به جز یک قطعه سغدی که امروز به خط براهمی در دست داریم، بقیه آثار به سه خط سغدی یا خط سوتره‌، مانوی و سریانی نوشته شده‌اند.

خط سغدی یا سوتره، خط ملی سغدی‌هاست که به آن گونه سمرقند هم می‌گویند. بیشتر آثار سغدی به این خط نوشته شده است. چون احکام بودایی را به این خط می‌نوشتند به خط سوتره معروف شد. این خط برای یادگیری، خط دشواری است چون هزوارش و املای تاریخی دارد. اما خطی که مانوی‌ها انتخاب کردند خط اصلاح شده مانوی است که منسوب به مانی و ریشه‌اش آرامی است و به آن پالمیری هم می‌گویند، چون در پالمیرا رواج داشت و برای آثار دیگر ایرانی هم به کار رفته است.

گونه‌ای دیگر از خط، که مسیحیان برای نوشتن آثارشان انتخاب کردند، خط سریانی سترنجیلی است،. بنابراین کسانی که بخواهند زبان سغدی را بیاموزند، زبان یکی است اما باید خط سغدی یا سوتره، خط مانوی و خط سریانی سترنجیلی را یاد بگیرند. در کتاب «دستنامه سغدی» که پیش از این به آن اشاره کردم سغدی را کامل بیان کردم و نخستین کتاب دستور زبان سغدی در زبان فارسی است. نمونه‌ها‌یی از خط‌های فوق همراه با متن سغدی، در این کتاب آمده و سه قصه مسیحی، مانوی و بودایی نیز در پایان کتاب آورده شده و تمام تفاوت‌ها ذکر شده است.

چه آثاری از زبان سغدی باقیمانده است؟

آثار موجود سغدی به طور کلی به دو دسته دینی و غیردینی تقسیم می‌شوند. آثار غیردینی سکه‌ها، سنگ‌نوشته‌ها، نوشته‌های روی گلدان‌های نقره و دیگر اشیایی که از جنس نقره هستند، منسوجات، چرم، سفال‌نوشته و نوشته‌های روی سنگ‌های گرانبها، که به عنوان مهر به کار می‌رفته است، همچنین اسناد و مدارک دیوانی، اقتصادی و تجاری شاهان سغد را دربر می‌گیرد. اینها آثار غیردینی سغدی هستند که به خط ملی سغدی‌ نوشته شده است.

در مورد سکه، باید گفت که تعدادی از سکه‌های شاهان سغد و سمرقند مثل غورک، پادشاه سمرقند که از سده‌های دوم تا چهارم میلادی حکمرانی داشتند، موجود است و در مورد کتیبه، هم تعدادی را برای مثال نام می‌برم:

 سنگ‌نوشته‌های سند علیا در شمال پاکستان تقریبا نزدیک به 600 سنگ نوشته را شامل می‌شود، یا سنگ‌نوشته بوگوت در جمهوری مغولستان و یا کتیبه‌های افراسیاب که در ازبکستان به دست آمده است. کتیبه‌های پنج کند که در جمهوری تاجیکستان به دست آمده و یا سنگ‌نوشته‌های قرقیزستان و در تمام مناطق آسیای مرکزی تا جاده ابریشم این سنگ‌نوشته‌ها را داریم.

علاوه بر اینها باید از آثار کوه مغ نام ببرم. که بیشتر چرم‌نوشته هستند و در ویرانه‌های یک دژ به دست آمده‌اند. اینها نامه‌های اداری، اسناد مالی، قباله ازدواج متعلق به دیواشتیج، آخرین فرمانروای سغد است که در مقابل اعراب بسیار مقاومت می‌کند، اما در نهایت شکست می‌خورد. در قرن بیستم باستانشناسان روسی آثار کوه مغ را از زیر خاک در‌‌آورده‌اند.

نامه‌های باستانی اثر غیردینی دیگری است که قدیم‌ترین آثار کاغذ نوشته سغدی است و از نظر زبان‌شناسی و اشاره به حوادث تاریخی و اینکه چگونه نامه‌نویسی در بین سغدی‌ها رواج داشته است، بسیار اهمیت دارد. این اثر شامل پنج نامه کامل و چهار نامه ناقص است و نکته جالب اینجاست که این نامه‌ها در یکی از برج‌های دیده‌بانی در دیوار چین در غرب دون‌هوانگ به دست آمده‌اند. ظاهرا نامه‌رسان فوت کرده و نتوانسته این نامه‌ها را به مقصد برساند. مجموعه مربوط به سده چهارم میلادی است و نامه‌هایی است از خانواده بازرگانانی که از سمرقند به ترکستان چین می‌رفتند و این نامه‌ها بین اینها ردوبدل می‌شد.

 در مورد آثار دینی سغدی باید بگویم که این متن‌ها حدودا بین سده هشتم تا یازدهم میلادی، دوم تا پنجم هجری قمری و بیشتر در مهاجرنشین‌های سغدی نوشته شده‌اند و مشتمل برآثار مربوط به سه دین مانوی، بودایی و مسیحی است. اگر کسی علاقه‌مند باشد بیشتر آثار دینی سغدی را بشناسد، کتاب‌های متعددی در مورد آنها چاپ شده است. باستان‌شناسانی از کشورهای مختلف که در آغاز قرن بیستم در واحه‌های ترفان در ترکستان چین کاوش می‌کردند، مدارک سغدی به دست آمده را به کشورهای خودشان منتقل کردند. امروزه متن‌های دینی سغدی، در چهار شهر بزرگ دنیا نگهداری می‌شوند. بخشی از این آثار در کتابخانه ملی پاریس است، متن جالبی در میان این آثار با عنوان « وسنتره جاتکه» یا داستان تولد بودا ثبت شده است که خلاصه آن را در کتاب داستان‌هایی از سغد آورده‌ام.

بخش دیگر توسط باستان‌شناسان انگلیسی به موزه بریتانیا و بعد به کتابخانه بریتانیا برده شد که بخش عمده‌ای از سوتر‌ه‌های سغدی را تشکیل می‌دهد. من اینها را به فارسی برگردانده و با متن‌های چینی مقایسه کرده‌ام که تحت عنوان «شش متن سغدی» از سوی پژوهشگاه علوم انسانی به چاپ رسیده است.

بخشی دیگر به وسیله باستان‌شنان روسی، به موزه آکادمی لنینگراد (سن‌پترزبورگ امروزی) برده شده و در آنجا نگهداری می‌شود که من همه این متن‌ها را ترجمه کرده‌ام و در کتابی تحت عنوان «نامه خاتون ارگی و یکصد و ده پاره‌نوشتار سغدی» آورده شده است که این کتاب هم کتاب برگزیده دانشگاهی در رشته زبان‌شناسی و هم کتاب شایسته تقدیر سال و هم کتاب فصل شد و جوایز متعددی دریافت کرد.

بخش‌های عمده‌ای از متن‌های سغدی را باستان‌شناسان آلمانی جمع‌آوری کرده و به آکادمی برلین بردند که من همه قصه‌های این بخش را نیز از سغدی به فارسی برگرداندم و در همان کتاب «قصه‌هایی از سغد» بازنویسی کردم. این قصه‌ها در مجموعه مقالات من و در مجلات مختلف ایران نیز به چاپ رسیده است.

دو کتاب برای کسانی معرفی می‌کنم که علاقه‌مند هستند، بیشتر در مورد این آثار اطلاع داشته باشند. کتاب «زبان و ادبیات ایران باستان» است که در این کتاب پس از معرفی تمامی آثار سغدی، ارزش ادبی آنها را بررسی کرده‌ام. همچنین شرحی در مورد هر کدام از آنها و نمونه‌های خط سغدی و اینکه کدام یک از اروپائیان بر روی این آثار کار کرده‌اند، در این کتاب آورده شده و دفتر پژوهش‌های فرهنگی این کتاب را به چاپ رسانیده است. این کتاب برای مخاطبان بیشتری نوشته شده است. در مقدمه کتاب «شش متن سغدی» هم این آثار را معرفی کردم. هم‌چنین در کتاب «دستنامه سغدی» هم برخی آثار معرفی شده است.

شما اهتمامی در جشن‌نامه زنده‌یاد بانو دکتر بدرالزمان قریب داشته‌اید، شرحی در مورد این بانو و ارتباط ایشان با زبان سغدی بفرمایید.

من و خانم دکتر ویدا نداف این جشن‌نامه را جمع‌آوری و به ایشان اهدا کردیم. خانم دکتر قریب بانی نخستین کرسی زبان سغدی در دانشگاه تهران و به طور کلی در ایران هستند.

البته توجه به این پرسش دارای اهمیت است که به طور کلی در ایران از چه زمانی به زبان سغدی توجه شده است؟ در سال 1330 شادروان احسان یارشاطر در مقاله‌ای تحت عنوان «رستم در زبان سغدی»، قصه رستم را از زبان سغدی ترجمه و به چاپ رسانید. داستان رستم سغدی با داستان رستم در شاهنامه بسیار متفاوت است. به طور کلی یارشاطر زبان‌های شرقی را برای اولین بار در ایران معرفی کرد. ایشان در همان سال 1330 شمسی یک مقاله درباره زبان خوارزمی نوشت و در مقاله مفصل دیگری هم به معرفی زبان‌های معاصر شرقی و پامیر پرداخت.

خانم دکتر قریب در آمریکا و انگلیس زبان سغدی خوانده بودند و با پروفسور« مارک درسدن» رساله دکتری خود را گرفته بودند، رساله ایشان «افعال زبان سغدی» است که دائره‌المعارف بزرگ اسلامی این رساله را به همان شکل و به زبان انگلیسی به چاپ رسانیده است. چون در زمان چاپ این اثر، خانم دکتر قریب بیمار بودند و نمی‌توانستند آن را ترجمه کنند و به همین دلیل به همان شکل انگلیسی به چاپ رسید.

خانم دکتر قریب به زبان فارسی کارهای زیادی در مورد زبان سغدی انجام داده‌اند. کتاب داستان تولد بودا را به چاپ رسانده‌اند. ایشان در مورد صرف فعل و صرف اسم در زبان سغدی مقالات متعددی نوشته‌اند که به کوشش دکتر شکری فومشی گردآوری شده و تحت عنوان «مطالعات زبان سغدی» به چاپ رسیده است.

اما در مورد جشن‌نامه باید بگویم؛ من نخستین دانشجویی بودم که با دکتر قریب رساله دکتری گرفتم. استاد می‌گفتند زبان سغدی سخت است، بچه‌ها از پس کار برنمی‌آیند. من به سختی توانستم با ایشان رساله دکتری بگیرم؛ اصرار کردم. شادروان دکتر ابوالقاسمی و استاد عزیزم شادروان دکتر تفضلی واسطه شدند و گفتند: زهره زرشناس دانشجوی کوشا و علاقه‌مندی است و توانایی انجام پژوهش را دارد تا اینکه خانم دکتر قریب راضی شدند با من رساله دکتری بگیرند. من به پاس حق‌شناسی، دوست داشتم در زمان حیات ایشان این جشن‌نامه را به ایشان هدیه کنم، بنابراین از استادان و دوستداران و دوستان داخلی و خارجی خانم دکتر قریب طی نامه‌هایی دعوت کردم تا در مورد خانم دکتر مقاله بدهند. خوشبختانه استقبال هم شد، در این فاصله به دلیل مشغله‌هایی که داشتم، آن زمان رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی بودم و کارهای اجرایی بسیار وقتم را می‌گرفت، خانم دکتر ویدا نداف که قبلا دانشجوی من بودند و امروز استاد‌اند ،به یاری من آمدند و موفق شدیم جشن‌نامه خانم دکتر بدرالزمان قریب را آماده چاپ کنیم. خوشبختانه انتشارات طهوری از چاپ این اثر استقبال کرد، این اثر به چاپ رسید و خوشبختانه در زمان حیات خانم دکتر این کتاب به همت شادروان ایرج افشار در موقوفات افشار رونمایی و به خانم دکتر هدیه شد. من واقعا خوشحالم که این کار را در زمان حیات ایشان انجام دادم و توانستم گوشه‌ای از دین خودم را -به جهت آموزش زبان سغدی- به استاد ادا کنم. بعدها خانم دکتر مریض شدند و بعد از درگذشت خانم دکتر متاسفانه هنوز یادنامه‌ای برای ایشان جمع‌آوری نشده است.

خانم دکتر قریب اولین کسی هستند در دنیا که واژه‌نامه و فرهنگ زبان سغدی را تهیه کردند و واژه‌های تمام متن‌هایی راکه تا آن زمان خوانده شده بود، جمع‌آوری کردند و به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رساندند و تا مدت‌ها غربی‌ها هم در پژوهش‌ها به این واژه‌نامه و فرهنگ رجوع می‌کردند. متاسفانه این کتاب به چاپ بعدی نرسید و الان در دنیا چند فرهنگ دیگر از جمله «فرهنگ متن‌های سغدی مانوی» و «فرهنگ متن‌های سغدی مسیحی» به کوشش پرفسور سیمز ویلیامز و پرفسور دورکین مایستر ارنست به چاپ رسیده است اما هنوز هم کتاب خانم دکتر قریب محل ارجاع است.

کتاب «زن و واژه»: گفتارهایی درباره زنان و زبان سغدی، به اهتمام شما به چاپ رسیده است، در این مورد و از ارتباط زنان و زبان سغدی هم شرحی بیان بفرمایید.

من دو مجموعه مقاله دارم که هر دو به همت خانم دکتر ویدا نداف جمع‌آوری شده است. یکی به نام «جستارهایی در زبان‌های ایران میانه شرقی» و دیگری با عنوان «زن و واژه» که مقالات فارسی و انگلیسی من در این دو مجموعه به چاپ رسیده است. همان‌طور که از اسم مجموعه «زن و واژه» برمی‌آید، سعی کردم مقالاتی را که در مورد زنان سغدی نوشتم در این مجموعه گرد‌آوری کنم، البته واژه‌های زیادی را نیز از زبان سغدی به شکل‌های مختلف بررسی کردم که برخی از اینها مقاله‌هایی است که در کنفرانس‌ها و همایش‌های بین‌المللی به زبان انگلیسی ارائه شده و به چاپ رسیده است.

در مورد ارتباط زبان سغدی با زنان باید بگویم، زبان سغدی زبانی است که جنس دستوری دارد. این بدین معناست که در زبان فارسی وقتی می‌گوییم او رفت؛ مشخص نیست که او زن است یا مرد. اما در زبان سغدی برای مونث و مذکر واژه‌های مختلفی داریم و همه اشیاء و مشاغل مذکر و مونث بودنشان متمایز است. من واژه‌های مونث را مورد بررسی قرار دادم و به این نتیجه رسیدم که در متن‌های باقی‌مانده از زبان سغدی؛ چه متن‌های سغدی بودایی، چه متن‌های سغدی مانوی و چه متن‌های سغدی مسیحی، واژه‌های مونثی داریم که نشان‌دهنده منزلت اجتماعی و مشاغل زنان در آن دوره است.

قبل از اینکه به ذکر مثال بپردازم باید مختصری در مورد جامعه مانوی و سازمان مذهبی و تشکیلات مانوی صحبت کنم. در واقع زندگی جامعه مانوی یک هدف اساسی داشته است و آن هدف اصلی نجات و رها ساختن نور اسیر در ماده است. همه چیز از این دیدگاه در مانویت ارزیابی می‌شود. هر کاری که انسان انجام می‌دهد تا فرآیند رهاسازی نور سرعت و سهولت پیدا کند، آن کردار نیک است و خلاف آن کردار بد.

جامعه مانوی در واقع از دو گروه اصلی گزیدگان و نیوشاگان تشکیل شده است. دو گروه گزیدگان یا وزیدگان که به زبان فارسی میانه به آنها ارداوان هم می‌گویند و نیوشاگان که در زبان فارسی نیوشایان هم نامیده می‌شوند، دارای رابطه مترادفی با یکدیگر هستند. در واقع گروه نیوشایان در خدمت گروه گزیدگان هستند و مایحتاج زندگی آنها را از راه اهداء صدقات و خیرات تامین می‌کنند تا گزیدگان در فرآیند نجات‌بخشی نور موثرتر عمل کنند.

 به چه دلیل نیوشایان این کار را می‌کردند؟ زیرا این صدقات و خدمت به گزیدگان از سوی نیوشایان سبب پالایش روحشان می‌شد، در نتیجه نیوشایان که به آنها سماعون نیز گفته می‌شد و عوام مانوی بودند، بتوانند به دلیل حمایت از گزیدگان در زندگی بعدی خود گزیده به دنیا بیایند. حتی به نیوشایان پرچینان دین یا دیوارهای دین می‌گفتند، چون مانند یک دیوار از زندگی گزیدگان حمایت می‌کردند. در متن‌های سغدی دو واژه مونث و مذکر برای نیوشایان و گزیدگان به کار می‌رود.

به گزیدگان صدیقین، صادقین یا متقیان نیز می‌گفتند.آنها وظیفه اشاعه آموزه مانوی را داشتند و رهبران دینی آیین مانی نظیر آموزگاران و مان سالاران از میان آنها انتخاب می‌شد که هدایت مردمان را بر عهده داشتند. جالب است که واژه گزیده – بانو هم در متن‌های سغدی مانوی مشاهده می‌شود، یعنی واژه مونث برای گزیده در کنار واژه مذکر در زبان سغدی که نشان‌دهنده این است که زنان مانوی می‌توانند تا درجات بالای روحانیت هم ارتقاء پیدا کنند.

واژه‌ای که برای گزیدگان در متن‌های فارسی میانه آمده «دیناور» و «ویزیدک» و در متن‌های پهلوی اشکانی بصورت«ویژیدک» است. چون در آن دو زبان جنس نیست هنگامی‌که این واژه‌ها را به کار می‌برند، مشخص نیست که منظور گزیده زن است یا مرد. اما در زبان سغدی واژه مذکر «دیناور» در مقابل واژه مونث «دیناورانچ» به معنای گزیده-بانو آمده است و نشان می‌دهد که در جامعه مانوی زن‌ها می‌توانستند به مقامات بالای روحانی برسند.

 گزیدگان شرایط سختی در جامعه مانوی داشتند مانند مهر دهان و مهر دست، نباید گوشت می‌خوردند و نباید هیچ موجود زنده‌ای را بی‌جان کنند. معمولا به این شکل بوده که یک گزیده مانوی با یک نیوشا سفر می‌کرده و برای تبلیغ دین مانی می‌رفته است. مانوی‌ها با پای پیاده سفرهای زیادی می‌کردند. گزیده مانوی لباس سفید می‌پوشید. نباید گوشت می‌خورد. شراب برای گزیده حرام بود. کشتن حیوانات برای همه مانویان ممنوع بوده است. نیوشاگان می‌توانستند گوشت بخورند اما خودشان نباید حیوانی را می‌کشتند. گزیدگان اجازه خوردن گوشت نداشتند و اجازه نداشتند که خودشان حتی سبزی بچیند. به همین دلیل همیشه یک گزیده با یک نیوشا سفر می‌کرد و نیوشا به او خدمت می‌‌رساند. برایش سبزی می‌چید. اعتقاد داشتند که گزیده مانوی با خوردن خیار و خربزه، نور اسیر در ماده را در واقع از طریق بدنش از جهان ماده خارج می‌کند و نجات می‌دهد. این هدفی است که جامعه مانوی بر آن اساس بنا شده است. اتفاقا مینیاتورهایی هست که گزیدگان مونث مانوی را نشان می‌دهد و در نوشته‌های آگوستین هم اشارات متعددی شده و در مورد این گزیدگان مطالبی نوشته شده است. من اینها را در کتاب «مانی، جستاری در مانویت» شرح داده‌ام و گزارش‌های آگوستین را در این کتاب آورده‌ام. این کتاب را دفتر پژوهش‌های فرهنگی به چاپ رسانیده است.

آگوستین به حضور چشمگیر بانوان مانوی در مانستان‌ها و تبلیغ دین به وسیله آنها اشاره می‌کند. اینها کاتبان خیلی خوبی بودند. متن‌های مانوی را کتابت می‌کردند. واعظ و سخنور بودند و سخنرانی‌های آتشینی می‌کردند. شغل دبیری داشتند و در کلیسای مانوی بسیار فعال بودند. در رواج مانویت تاثیرگذار و وفادار به آئین مانی بودند. گفته شده که در فرانسه «کاتارها» تحت تاثیر آئین مانی بودند و بسیاری از زنانی که به جرم جادوگری در آنجا سوزانده شدند، گزیده-بانوی مانوی بودند که حاضر نبودند به آئین مانی پشت کنند و به جرم جادوگری سوزانده می‌شدند. البته اینها مطالبی است که به صورت داستان در مورد مانوی‌ها مطرح می‌شود و مبنای علمی ندارد ولی نشان می‌دهد که گزیده-بانوان تا چه اندازه به آئین مانوی وفادار بودند. نظیر این واژه‌های مونث برای سمت‌های روحانی در متن‌های سغدی مسیحی و بودایی هم موجود است و منزلت بانوان را در آن زمان نشان می‌دهد.

در متن‌های سغدی مسیحی با واژه مونث قدیس-بانو در مقابل قدیس روبه‌رو می‌شویم. در متن‌های سغدی بودایی هم از زنانی گفتگو می‌شود که درجات روحانی دارند. مثلا در مقابل واژه مذکر راهب، واژه مونث راهب -بانو آمده است. همه اینها حکایت از منزلت بانوان دارد. علاوه بر اینها در متن‌های سغدی بودایی، واژه‌های مونث خاصی برای ذکر القاب ملکه‌ها، شهبانوها و بانوانی که در دربار شاه هستند یا شاهدخت‌ها و شاهزاده‌ خانم‌هایی که ولیعهد یعنی وارث سلطنت هستند، نیز مشاهده می‌شود.

 در کتاب «تاریخ بخارا» تالیف ابوبکر محمد نرشخی از خاتون بخارا‌، بانویی که بر سغد حکومت می‌کرده‌، نام برده شده است که این کتاب با تحشیه‌نویسی شادروان مدرس رضوی چاپ شده و علاوه بر آن ریچارد فرای این کتاب را به انگلیسی ترجمه و چاپ کرده است. خاتون بخارا به مدت پانزده سال نایب‌السلطنه بخارا بوده و چون پسرش خردسال بود، او حکومت می‌کرد. یعنی اشراف و نظامیان سغد با این مطلب کنار آمده بودند که یک بانو در راس حکومت باشد. حتی زمانی که سعیدبن عثمان، فرمانده مسلمانان به بخارا می‌رسد، خاتون بخارا موفق می‌شود با معاهده صلحی که با او امضاء می‌کند و با مدیریت و تدبیری که به کار می‌برد از خرابی و ویرانی بخارا جلوگیری کند.

 این القاب زنانه و این واژه‌های مونث و این شواهد تاریخی‌، کاملا حکایت از منزلت اجتماعی بانوان دارد. در کتاب زن و واژه مقاله‌ای دارم تحت عنوان «القاب زنان اشرافی، شاهدخت‌ها و شاهزاده‌ها» که مفصلا در آنجا به این مطلب، با ذکر منابع اروپایی، اشاره شده است.

افزون بر آن مقاله‌ای با عنوان «دین‌زنان سغد» در آن کتاب آمده که با ذکر مثال‌ از متن‌های سغدی و از زنانی که مراتب دینی داشته‌اند، یاد شده است. این مطالب حکایت از شرایط اجتماعی آن دوران و نگاه نیاکان ما به ارجمندی بانوان و منزلت اجتماعی آنهاست.

و سخن آخر:

خوشحالم که به رغم آنکه به سن بازنشستگی رسیده‌ام ، احساس می‌کنم وظیفه‌ام در قبال جامعه علمی به پایان نرسیده وتا همیشه باقی است. در فرهنگ کهن ما دانش انسان همپای رستگاری اوست. در اندرزنامه‌ای به زبان سغدی آمده است: از دیندار دانا راه رستگاری نیک را بشنو که خود داد یا قانون راست و بخشایش را همراه دارد و تو به واسطه او رستگاری پسغده یا آراسته را یابی که نیک رای‌زن بود. حکیم طوس می‌فرماید: به دانش فزای و به یزدان گرای/ که او باد جان تو را رهنمای.

این سرزمین کهنسال و این فرهنگ دیرپا در درازنای تاریخ بزرگان بسیاری پرورده که به زبان پارسی زبان مشترک همه ما نوشته‌اند و سروده‌اند و هویت ملی و فرهنگی ما را پاس داشته و تداوم بخشیده‌اند و من این سرزمین کهنسال را، این فرهنگ دیرپا را و زبان فارسی را عاشقانه دوست دارم که وقتی قصه زندگی‌اش را خواندم، دریافتم در گذر سالیان فراز و فرودهایی را تجربه کرده و از گردنه‌های سخت و پیچیده تاریخ گذشته، صیقل خورده، تحول یافته و همچنان با صلابت پابرجاست و فردوسی را دوست دارم که کاخ بلند و استوار شاهنامه را بنا نهاد.

بنا کردم از نظم کاحی بلند /که از باد وباران نیابد گزند

به امید سرافرازی ایران دوست‌داشتنی و عزیزمان.

 بیایید با همه توانمان برای پاسداری از زبان فارسی و برای سرافرازی ایران دوست‌داشتنی‌مان بکوشیم. چو ایران نباشد تن من مباد/ در این بوم و بر زنده یک تن مباد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *