دکتر امیرتیمور رفیعی، مولف کتاب «تاریخ سیاسی اجتماعی تیموریان» در گفت و گو با رهآوردمهر:

دکتر امیرتیمور رفیعی میگوید: دوره تیموریان یکی از دورههای رشد و شکوفایی هنر و فرهنگ در تاریخ جهان اسلام و ایران بود که حتی میتوان دوران رنسانس فرهنگی و هنری را به دوره تیمور و جانشینانش و به خصوص شاهرخ تیموری و بعدها سلطان حسین بایقرا نسبت داد. بیشتر امیرزادگان تیموری هنردوست و فرهیخته بودند.
به گزارش رهآوردمهر، تیموریان بیش از یکصدوچهل سال در ایران، ماوراءالنهر، آسیای مرکزی و بخشهایی از سرزمینهای اسلامی فرمانروایی کردند. تیموریان آثار و خدمات مهمی در عرصههای اجتماعی از خود باقی گذاشتند. بدون تردید این دوران از نظر فرهنگی، هنری و مذهبی یکی از ادوار درخشان تاریخ ایران، ماوراءالنهر و جهان اسلام است. شعر و ادبیات، خط و تذهیب و نقاشی و نگارگری، تاریخنویسی و تالیفات منثور ادبی، نجوم و ریاضیات، معماری و شهرسازی، تالیفات دینی در زمینه علم کلام اسلامی و عرفان و بسیاری نمونههای فرهنگی و هنری دیگر از خصایص اصلی تاریخ تیموریان است.
دوران تیموری یکی از ادوار مهم در تاریخنگاری ایرانی است. در واقع تاریخنگاری این دوره تکامل تاریخنگاری عهد مغول و ایلخانی به شمار میرود. دکتر امیرتیمور رفیعی، تاریخشناس و پژوهشگری است که به تازگی کتاب «تاریخ سیاسی اجتماعی تیموریان» را تالیف کرده است. این کتاب از سوی انتشارات سروش به چاپ رسیده است. این کتاب پژوهشی است نو و دست اول که هدفش مطالعه و پژوهش در سیر تحولات سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی دوران حاکمیت تیموریان(807-913/1405-1507)، در ایران و ماوراءالنهر است. در گفتاورد این شماره از رهآورد مهر با دکتر امیرتیمور رفیعی درباره این کتاب و تحولات ایران در زمان تیموریان به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:

لطفا بفرمایید اوضاع سیاسی، نظامی ایران در دوره تیموریان چگونه بود؟
تیمور گورکانی متولد سال 736 بود و بعد از تلاشهای مفصلی که در منطقه ماوراءالنهر به عمل آورد با شجاعت و با درایت موفق شد در سال 771 قدرت را در سمرقند به دست بگیرد و زمانی که ایران در سال 736 بعد از تجزیه سلسله ایلخانان، مرگ ابوسعید بهادرخان، آخرین ایلخان مغول بود که بر ایران حکومت میکرد. در واقع در زمان ظهور تیمور و به قدرت رسیدن در سمرقند ایران تازه از زیر سلطه مستقیم ایلخانان مغول بیرون رفته بود و خاطرنشان میکنم که بعد از مرگ ایلخان ابوسعید اوضاع ایران به شدت وحشتناک شد. یک دوره از جنگهای ممتد داخلی و کشمکشهای نظامی و سیاسی در اطراف و اکناف ایران به ظهور رسید. به جای قدرت متمرکز ایلخانان 8 تا 9 سلسله محلی و مستقل در شمال و شرق و جنوب و غرب کشور ایران تاسیس شد. آل چوپان در آذربایجان و بخشهای زیادی از آناتولی، آل جلایر در خوزستان در عراق عرب که بعدا در آذربایجان، آل مظفر در منطقه مرکزی ایران در فارس و یزد و کرمان و شهرهای جنوب و همچنین آل کرت در هرات و بخشهایی از خراسان بزرگ و همچنین طغا تیموریه در بخشهای زیادی از مازندران.
سربداران به رهبری شیخ حسن جوری و خواجه وجیهالدین مسعود سربداری در بخشهایی از خراسان در نیشابور و سبزوار و باشتین و همچنین سلسلههای اتابکان مختلف در یزد و در جنوب فارس. یعنی اوضاع ایران یک وضعیت از هم گسیختهای پیدا کرد. یک سلسله حکومتهای متنازع که با هم در حال کشمکش و جنگ بودند و یک بحرانی از بیثباتی و ناامنی و کشت و کشتار را به ارمغان آوردند و همین باعث شد که اوضاع اجتماعی اقتصادی و نظامی ایران وحشتناک شد و آرامش رخت بربست. اقتصاد فلج شد. بازرگانی از بین رفت و یک نوع اقتصاد طبیعی در واقع به ظهور رسید که همه این آسیبها به زندگی مردم وارد شد و لطمههای زیادی را به مردم وارد کرد.
در چنین وضعیتی بود که اوضاع ایران به هیچ عنوان ثباتی نداشت و قدرت متمرکزی هم وجود نداشت و تمام این سلسلههای داخلی با جنگهایی که با هم میکردند، همدیگر را از پای درمیآوردند و قدرت برتری هم نبود که بتواند مجدد یک سیستم متمرکز سیاسی و تشکیلاتی را در کشور به وجود بیاورد. همین همزمان شده بود با ظهور امیرتیمور در سمرقند و ماوراءالنهر. امیرتیمور توانست با مدیریت نظامی فوقالعادهای که به انجام رساند در مناطق ماوراءالنهر متحدان وفاداری را پیدا کند و طی سه دوره از حملات بیشتر مناطق ایران را فتح کند، حتی تا آناتولی و قلمرو امپراتوری عثمانی هم پیش برود و تا نزدیکیهای مناطق تحت نفوذ سلطه ممالک مصر هم پیشروی کند، یک فاتح جهانگشاهی بود امیرتیمور و بدون شکست با موفقیت توانست مناطق وسیعی از جهان اسلام را تحت امپراتوری خودش متمرکز کند و تمام سلسلههای داخلی از جمله آل چوپان، آل مظفر و… را یا کنار بگذارد یا جذب امپراتوری خودش بکند. از طرف شرق تا درون مغولستان پیشروی کرد. به روسیه پیشروی کرد. به دهلی وارد شد و در واقع امیرتیمور توانست یکی از عظیمترین امپراتوریها را با موفقیت تحت فرماندهی خودش به عمل آورد. البته امیرتیمور سعی میکرد یک آرامش و امنیتی را در این امپراتوری ایجاد کند. بعد از فروکش کردن جنگهای اولیه که اتفاق افتاد. طبیعتا در بین این لشکرکشیها و این فتوحات کشتارهایی هم صورت میگرفت. تلفاتی هم بین نظامیان و مردم شهرها و روستاها به وجود میآمد.
برخی از تاریخپژوهان بر این باورند که امیرتیمور بسیار فرهنگدوست و اهل هنر، شعر و خطاطی بود. نظر شما در این باره چیست؟
به قول شرفالدین علی یزدی که معتقد است جهانگشاهی یکی از لوازمش همین کشت و کشتارها و قتل و غارتهاست که در سیره تمام سلاطین و فرماندهان نظامی قابل مشاهده بود. ولی یک وجه غالبی در شخصیت امیرتیمور بود که همان فرهنگدوستی و علاقه زیاد به عرفا، صوفیان هنرمندان و… بود و از طرفی هم خود را مسلمان و مقید به دین اسلام میدانست و رعایت حال علمای سادات و علمای شیعه را میکرد و سعی میکرد امنیت را در سراسر امپراتوری برقرار کند تا تجارت و بازرگانی رونق بگیرد. چون به هنر و فرهنگ بسیار دلبستگی داشت، هر جا سراغی از هنرمند و فاضلی میدید، آنها را جذب میکرد و به سمرقند مهاجرت میداد و دورهای از شکوفایی در هنر و فرهنگ شکل گرفت. نامههایی که از امیرتیمور باقی است نشان میدهد که چقدر به مساله بازرگانی اعتقاد داشت و مکاتباتی را با سلاطین اروپایی انجام میداد برای اینکه بازرگانان بین دو امپراتوری رفتوآمد کنند. به هر حال اوضاع سیاسی پیش از فتح ایران توسط امیرتیمور اوضاع مساعدی نبود اما بعدها که امیرتیمور توانست امپراتوری را تثبیت کند و قلمرو خویش را تقسیم کرد بین پسرانش، عمرشیخ و فرزند دومش را حاکم فارس و مناطق مرکزی ایران کرد. میرانشاه و پسرانش را در آذربایجان حاکم کرد و شایستهترین فرزندش یعنی شاهرخ تیموری را در خراسان در شهر هرات مرکز خراسان بزرگ حاکم کرد و اداره این امور را به این فرزندانش سپرد. از آنجایی که فرزندان تیمور هم وجه غالب آنها فرهنگ دوستی و هنردوستی بود، یا خودشان اهل هنر و شعر و خطاطی بودند و یا از هنرمندان و فرهیختگان حمایت میکردند، سبب شد تا این سیره سیاسی و فرهنگی امیرتیمور رواج یابد. به واقع این دوره یکی از دورههای رشد و شکوفایی هنر و فرهنگ در تاریخ جهان اسلام و ایران بود که حتی میتوان دوران رنسانس فرهنگی و هنری را به دوره تیمور و جانشینانش و به خصوص شاهرخ تیموری و بعدها سلطان حسین بایقرا نسبت داد. بیشتر امیرزادگان تیموری هنردوست و فرهیخته بودند که سبب شد تا ما ظهورش را ببینیم.
اوضاع اجتماعی و احوال عمومی مردم در دوره تیموریان چگونه بود؟
معمولا در تاریخ ایران مشکلات، منازعات و تشنج نظامی، سیاسی زیاد داشتیم، به طور مشخص سده هشتم و نهم ه.ق یعنی تقریبا از آغاز انقراض سلسله ایلخانی 736 تا روی کار آمدن اسماعیل صفوی در 907 یکی از ادوار آشفته و پرکشاکشی در زندگی اجتماعی مردم ایران بود. در این دوران پرفراز و نشیب مردم ایران بارها دچار مشکل شدند. طبیعتا این تشنجها در همه ارکان زندگی اجتماعی اقتصادی مردم تاثیر گذاشت و به خصوص در فاصله بین سالهای 736 تا 771 که تیمور در سمرقند قدرت را به دست گرفت و بر تخت سلطنت خروج کرد. اوضاع اجتماعی ایران در این دوران واقعا در نهایت آشفتگی بود، امیران، بزرگزادگان ترک و مغول و ایرانی به جنگ و منازعه با یکدیگر مشغول بودند و به تخریب و غارت شهرهای بزرگ مشغول بودند و همین تفرق سیاسی و نبود یک حکومت مرکزی در ایران باعث شد که امیر تیمور گورکانی نهایت استفاده را ببرد و موفق شود در سال 782 نخستین فتوحاتش را در ایران آغاز کند و در طی 36 سال فرمانروایی قلمرو وسیعی را به وجود بیاورد و اینها باعث شد که بعد از فروکش کردن این فتوحات سعی کرد که آرامش را در امپراتوری حفظ کند به خصوص با کمک فرزندانش در سالهای 818 تا 850 که دوران حکومت دور دوم شاهرخ است یک آرامش و ثبات سیاسی اجتماعی نسبی در بخشهای زیادی از ایران به وجود آمد.
امیرتیمور شخصا علاقه زیادی به فرمانروایی در داخل ایران نداشت، بیشتر تمرکزش بر سمرقند بود و تمام ثروتهایی که از شهرهای مختلف به دست میآورد، این منابع مالی را میفرستاد سمرقند و یکی از شکوفاترین شهرها را در زمان خودش در جهان اسلام و حتی در دنیا ایجاد کرد و سایر قلمروی خود را معمولا به سایر جانشینانش میداد و جانشینانش به خصوص شاهرخ از جمله شاهان و سلاطینی بود که صلح طلب بود، متدین بود، تقید مذهبی و دینی داشت و سعی میکرد تا ویرانیهایی را که در اثر جنگها به وجود آمده بود، ترمیم کند و گردنگشان و شورشیان را سرکوب میکرد و علما، مشایخ و سادات صوفیه را مورد حمایت قرار میداد و به تشویق ادبا و عرفا میپرداخت و اینگونه میتوانیم بگوییم که از این دوران است که اوضاع فرهنگی و علمی و اقتصادی تا حدود زیادی بهبود پیدا کرد.
سلاطین تیموری اعتقاد فراوانی به عرفا و مشایخ داشتند، به طوری که میتوان قرن نهم هجری قمری را به جد، یکی از ادوار مساعد رواج تصوف و نفوذ روزافزون صوفیه دانست، لطفا در این خصوص توضیح بفرمایید.
این دوران یکی ادوار بسیار مثبتی بود برای رونق تصوف، البته تصوفی که کمکم داشت به سمت شیعه گرایش پیدا میکرد. با جریانهای مختلفی از صوفی شیعی در دوران تیموریان روبهرو هستیم. البته یکی از علتهای اصلی رونق تصوف در دوران تیموریان مقدمهاش به دوران هجوم هلاکوخان مغول به ایران و اسلام برمیگردد که در واقع استیلای مغولان یک آغازی بود برای پیوستگی بین جریانهای صوفی که با محافل شیعه نزدیکیهای بیشتری پیدا کردند. تصوف مورد تشویق و حمایت مغولان قرار میگرفت و کمتر مورد آزار و اذیت واقع میشدند و به آسانی میتوانستند به تبلیغات مبانی اعتقادی خویش بپردازند. مهمترین این جریانهای صوفیه که بعدها به کسب قدرت سیاسی هم نایل شدند، سلسله صوفیه صفویه است که پیروان شیخ صفیالدین اردبیلی بودند و بعدها نوادگانش در زمان شاهاسماعیل صفوی توانستند که سلسله صفویه را به ظهور برسانند. در مورد امیرتیمور هم همینطور، تیموریان هم از خود تیمور و فرزندانش اغلب به جریانهای عرفانی و صوفیه بسیار اعتقاد داشتند. امیر تیمور بسیار به عرفا و صوفیان احترام میگذاشت و مرتب در مجالس بحث و درس این فضلا و عرفا حضور پیدا میکرد و آنها را مورد حمایت و تشویق قرار میداد. همین رویه امیرتیمور برای حمایت از صوفیان و عرفا بعدها رویهای شد که در سایر امیرزادگان تیموری هم ما به عینه میبینیم. در دوران تیموریان است که منزلت تصوف و عرفان بسیار بالا رفته بود و یک نفوذ زیادی پیدا کرده بودند و کمکم هم به جریانهای شیعی نزدیک میشدند از این نظر میتوانیم بگوییم که دوران تیموریان یکی از مهمترین دوران در رشد جریانهای عرفانی و صوفی است.
چه پژوهشهای جدیدی در دست تالیف و بررسی دارید، در این باره نیز اطلاعاتی ارائه کنید.
یکی دو طرح در دست اقدام دارم. یکی از کارهایی که به زودی با تشویق کارشناسان ارزشمند انتشارات سروش به چاپ خواهم رساند «زمینههای سیاسی استقرار نخستین دولت شیعه در ایران از زمان تیموریان تا زمان شاه اسماعیل صفوی» است که طی تحقیقاتی زمینههای موفقیتها و گسترش تشیع در دوران حاکمیت سلاطین تیموری با توجه به سیاست مذهبی که امرا و سلاطین تیموری نسبت به جریانهای مذهبی خصوصا شیعیان نسبت به خودشان نشان میدادند، بررسی خواهد شد. تلاش دارم در راستای چگونگی ورود جریانهای شیعی به مسایل سیاسی و بسترسازی برای تشکیل نخستین حکومت شیعه در ایران تحقیقی ارایه کنم و این باب تحقیقی را به زودی به بازار عرضه کنم. در ادامه چاپ اول کتابم که در مورد ظهور تیمور بود و در آن کتاب جنبههای سیاستی و عمرانی و فرهنگی تیمور مورد بررسی قرار گرفته بود، تمام شده است، سعی دارم بخش مهمی را با عنوان «سیاستهای فرهنگی در سیاستهای عمرانی توسط امیر تیمور گورکانی» به آن اضافه کنم و این کتاب را تجدید چاپ کنم و بتوانم سر و سامانی به تحقیقات دوره تیموریان بدهم. بعد از اینها هم برای تحقیقات بعدی تاریخ ادبیات دوره تیموریان را مدنظر دارم.

استاد با توجه به اینکه زندهیاد و زندهنام دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، این چهره ماندگار زبان و ادب فارسی و تاریخ سهشنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ پس از یک دوره بیماری در کانادا دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت، در اینجا یادی کنیم از ایشان و اگر خاطرهای از ایشان دارید، لطفا بفرمایید؟
از زندهیاد دکتر محمدعلی استاد اسلامی ندوشن استاد برجسته ادبیات و تاریخ و استاد اخلاق ایرانی که من بسیار علاقهمند بودم به نوشتهها و بیانات ایشان و استفاده زیادی از نوشتههای ایشان میکردیم، یک خاطره دارم که به سال 82 برمیگردد، آن سال از زندهنام و زندهیاد روانشاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن و خانم دکتر شیرین بیانی دعوت کردیم که به دانشگاه محلات بیایند و در دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات و برای دانشجویان سخنرانی کنند. ناگفته نماند که آن سالها دانشجویان رشته تاریخ در دانشگاه محلات بسیار زیاد بودند، آن زمان هنوز دانشگاههای پیامنور و غیرانتفاعی رشته تاریخ نداشتند و فقط برخی از دانشگاههای آزاد رشته تاریخ را ارایه میکردند، یک آمفیتاتر کامل که در حدود 400 دانشجو را در خود جا داده بود و 250 نفر از آنها دانشجویان تاریخ بودند، به دیدار این دو عزیز و حاضران اختصاص یافته بود، به خاطر دارم جمعیت آنچنان زیاد بود که سالن آمفی تاتر جا برای نشستن نداشت و بسیاری از دانشجویان ایستاده به فرمایشات دکتر اسلامی ندوشن و خانم دکتر شیرین بیانی گوش سپردند.
من هم آن سال تاریخ مغول را تدریس میکردم و البته کتاب «مغولان و تاریخ ایلخانی» تالیف خانم دکتر شیرین بیانی را تدریس میکردم که جای افتخار بود، بسیاری از دانشجویان از خانم دکتر در کتاب خودشان امضا گرفتند.
در ابتدای حضور زندهیاد دکتر اسلامی ندوشن و خانم دکترشیرین بیانی در دفتر گروه تاریخ دانشگاه محلات از این عزیزان استقبال کردیم و گپ و گفتی با هم داشتیم. من به ایشان عرض کردم، آقای دکتر من سالهای 78و79 به دلیل علاقه خاص به شما در مسافرتی که به یزد داشتم، رفتم و روستای ندوشن را از نزدیک دیدم تا بدانم که شما از کجا برخاستهاید، ایشان در پاسخ این سخنم لبخندی زد و گفت: خیلی جالب است، من در حدود 20 سالی هست که به ندوشن نرفتهام. این برایشان خیلی جالب بود که کسی به خاطر این انسان شریف و اندیشمند و ادیب به زادگاهشان سفر کند تا بداند که ایشان از کدام نقطه از سرزمین ایران برخاسته است.
خانم دکتر شیرین بیانی هم اولین بار بود که به شهر محلات تشریف آورده بودند، ایشان هم در سخنرانی که آن روز داشتند از شهر محلات بسیار تعریف کردند و گفتند، ای کاش ساعتها میتوانستم در مورد این شهر سخن بگویم و بسیار خوششان آمده بود از آب و هوا و اقلیم و آرامشی که در شهر محلات وجود داشت.
در بقیه ساعتهای آن روز نقاط دیدنی شهر محلات را با این دو عزیز دیدیم و بسیار لحظات خوشی سپری شد و خوشبختانه این خاطره هیچوقت از یاد ما نمیرود. روان استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن شاد و یادشان گرامی.