
هنگامی که افراسیاب بر لشكر ایرانیان غلبه كرد، افراسیاب لشکر منوچهر را در تبرستان محاصره نمود و منوچهر به ناچار با پیکى از او میخواهد که از کشور ایران به اندازه پرتاب یک تیر واگذارد و باقی را بگیرد، افراسیاب با کمال میل و تمسخر این پیشنهاد را میپذیرد، منوچهر مستاصل در فکر بود تا اینکه یکی از فرشتگان خداوند به نام سپندارمذ منوچهر را رهنمون ميشود، آرش را که مردی خداپرست و پهلوان و در یکی از غارهای کوه البرز مشغول عبادت بود، نامزد این کار نمايد،

برگرفته از کتاب جشنهای کهن ایران زمین/دکتر کورش سالاری/انتشارات رهآوردمهر
برای تهیه کتاب با شماره 09352758264 یا 77589637 -021 تماس حاصل فرمایید.
در اوستا آمده است، آرش را حاضر میکنند و منوچهر تیر و کمان را به او داده و میگوید تو باید به فرمان خداوند این تیر را پرتاب کنی و کشور ما را از چنگال اهریمن(افراسیاب) رهاسازی، آرش دانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد توش و توان خود را در اين راه بگذارد. آرش خود را آماده کرد، برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان نمود و گفت ببينيد من تندرستم و کژی در وجودم نيست ولی میدانم چون تير را از کمان رها کنم همهی نيرويم با تير از بدن بيرون خواهد آمد. بدينسان آرش به بالای بلندترین نقطه کوه رویان میرود، آرش کمان را میگیرد و با تمام نیرو آن را میکشد، به گونهای که تمام رگهای بدنش بیرون میزنند و جان را از دست ميدهد، او تیر را رها میکند، هرمزد، خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تير را نگهبان باشد و از آسيب نگه دارد. تير از بامداد تا نيمروز در آسمان میرفت و از کوه و در و دشت میگذشت تا در کنار رود جيحون بر تنه درخت گردويی که بزرگتر از آن در گيتی نبود؛ نشست. آنجا را مرز ايران و توران جای دادند، افراسیاب ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون میبرد و ایران آزاد میشود.
این رويداد در روز دهم تیرماه برابر تیر روز واقع شد و مردم این روز را جشن گرفتند و طی مراسمی آلات طبخ و تنورهای خود را (که نشانه از دوران اسارت بود) شکستند و دیگی بزرگ فراهم کردند و هر کس هر چه که در خانه داشت از سبزی و نخود و حبوبات تا گوشت را در آن ریختند و آشی پختند و آن را بین همه پخش کردند…
برگرفته از کتاب جشنهای کهن ایران زمین/دکتر کورش سالاری/انتشارات رهآوردمهر
برای تهیه کتاب با شماره 09352758264 یا 77589637 -021 تماس حاصل فرمایید.